Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English
Persian
electromagnetic flux
شاره الکترومغناطیسی
Other Matches
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
plasma
شاره
fluid
شاره
fluids
شاره
stray flux
شاره هرز
conservative flux
شاره ثابت
diffusion of magnetic flux
شاره هرز
leakage flux
شاره هرز
electric flux
شاره برقی
field flux
شاره میدان
flux density
چگالی شاره
superfluid
ابر شاره
radiant power
شاره تابان
radiant flux
شاره تابان
luminous flux
شاره روشنایی
flux linking a turn
شاره دوره
flux of a vector
شاره بردار
flux linking a coil
شاره پیچک
fluxmeter
شاره سنج
magnetic flux density
چگالی شاره مغناطیسی
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion
دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic lens
عدسی الکترومغناطیسی
electromagnetic induction
القای الکترومغناطیسی
the electromagnetic force
نیروی الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve
سوپاپ الکترومغناطیسی
electromegnetic energy
انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic wave
موج الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration
ضربه گر الکترومغناطیسی
electromagnetic units
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic tran
تله الکترومغناطیسی
electromagnetic system
دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
میدان الکترومغناطیسی
induction load speaker
بلندگوی الکترومغناطیسی
electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی
emus
واحدهای الکترومغناطیسی
emu
واحدهای الکترومغناطیسی
electrons
ذره الکترومغناطیسی
electron
ذره الکترومغناطیسی
relays
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relayed
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay
یچ کنترل الکترومغناطیسی
magnetic deflection
خمش الکترومغناطیسی
electomagnetic theory
نظریه الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection
خمش الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction
جاذبه الکترومغناطیسی
electromagnetic cutout
فیوز الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling
تزویج الکترومغناطیسی
electromagnetic field
میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic log
سرعت یاب الکترومغناطیسی
density of the total electromagnetic ene
چگالی انرژی الکترومغناطیسی
maxwell theory og light
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
polarized electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
microwave
موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
electromagnetic intrusion
نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
electromagnetic interference
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
instrument for electromagnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
rf
وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
loudspeaker
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
magnetic
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radio frequency
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
ferrite core
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ferrets
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com