Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
English
Persian
chasis
شاسی خودرو
Search result with all words
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
Other Matches
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
chasis
شاسی
chassis
شاسی
frame
شاسی
frame of an apparatus
شاسی
airframe
شاسی هواپیما
chassis
شاسی اتومیل
chassis frame
چارچوب شاسی
dead load
شاسی اتومبیل
tank deck
شاسی تانک
battery carrier
شاسی باتری
bonding
ربط به شاسی
omni chassis
شاسی مینی بوس
milvan chassis
شاسی نصب کانتینر حمل باردریایی
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
self grown
خودرو
automobiles
خودرو
locomobile
خودرو
automotive
خودرو
adventive
خودرو
motor vehicle
خودرو
self propelling
خودرو
self propelled
خودرو
automobile
خودرو
auto
:خودرو
autos
:خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
self driven
خودرو
vehicle
خودرو
vehicles
خودرو
deep jeep
خودرو زیرابی
escalator
پلکان خودرو
liftruck
خودرو بالابر
drive screw
پیچ خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
motorcar
خودرو سواری
moving stairway
پلکان خودرو
locomobile
گردونه خودرو
moving staircase
پلکان خودرو
wildwood
جنگل خودرو
bumper bar
سپر خودرو
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
truck vehicle
خودرو نظامی
personnel carrier
خودرو نفربر
propeller shaft
گاردان خودرو
to use the car
با خودرو رفتن
scout car
خودرو دیده ور
to ride in the car
با خودرو رفتن
tank transporter
خودرو مازتانک بر
tank vehicle
خودرو تانکر
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
propeller
گاردان خودرو
motor car
گردونه خودرو
automobiles
ماشین خودرو
automobile
ماشین خودرو
weedy
هرز خودرو
caterpillar truck
خودرو هزارپا
vehicular
مربوط به خودرو
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
escalators
پلکان خودرو
escalator
پلکان خودرو
motor cars
گردونه خودرو
wheel brace
آچار چرخ خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
windshields
شیشه جلو خودرو
moving stairs
{pl}
پلکان های خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
high beam
[American English]
نور بالا
[در خودرو]
moving stairways
پلکان های خودرو
moving staircases
پلکان های خودرو
escalators
پلکان های خودرو
signal
علامت راهنمای خودرو
signaled
علامت راهنمای خودرو
full beam
نور بالا
[در خودرو]
upper beam headlights
نور بالا
[در خودرو]
dipped beams
[beam light]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
dipped headlights
[lights]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
low beams
[beam light]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
payload
بازده خودرو یا دستگاه
cross bar wrench
آچار چرخ خودرو
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
windshield
شیشه جلو خودرو
payloads
بازده خودرو یا دستگاه
signalled
علامت راهنمای خودرو
dimmed headlights
[lights]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading list
لیست بارگیری خودرو
high gear
دنده قوی خودرو
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
full tracked
خودرو تمام شنی
combat tire
تایر جنگی خودرو
oil pan
جعبه کارتر خودرو
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
rollover
چپ شدن خودرو یاوسیله
to leave on
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor transport
حمل ونقل به وسیله خودرو
endgate
درب عقب
[خودرو شناسی]
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to go into the ditch
با خودرو به خندق جاده رفتن
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
mileage
مسافت طی شده به وسیله خودرو
six by four
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
six by six
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
travelling crane
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
gradeability
قابلیت عبور خودرو از شیبها
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
dome light
چراغ بالای طاق خودرو
choked
خفه کردن ساسات خودرو چوک
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
tracklaying
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
compass course
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
chokes
خفه کردن ساسات خودرو چوک
choke
خفه کردن ساسات خودرو چوک
trailer brake system
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
domes
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
to swerve a car
<idiom>
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
half track
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
maximum gradeability
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trailers
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailer
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
four by four
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
to start
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
center disc
[disk wheel]
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspensions
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com