English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
gnomic شامل پند و ضرب المثل
Other Matches
like فی المثل
liked فی المثل
likes فی المثل
vide فی المثل
to wit فی المثل
proverb ضرب المثل
reasonable of average wage fair اجرت المثل
bywords ضرب المثل
proverbs ضرب المثل
remunerations اجرت المثل
remuneration اجرت المثل
byword ضرب المثل
wise saw ضرب المثل
sooth ضرب المثل
quit rent اجرت المثل
fair equivalent remuneration اجرت المثل
to become a byword ضرب المثل شدن
anecdote امثال ضرب المثل
anecdotes امثال ضرب المثل
proberbial وابسته بضرب المثل
maximal وابسته به ضرب المثل
to become a proverb ضرب المثل شدن
his generosity was proverbial دهش او ضرب المثل
saws لغت یا جمله ضرب المثل
sawing لغت یا جمله ضرب المثل
sawed لغت یا جمله ضرب المثل
saw لغت یا جمله ضرب المثل
he is a p for foolishness درحماقت ضرب المثل است
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
proverbially بشکل ضرب المثل بطور مشهور
he was wise to a proverb در خرمندی ضرب المثل شده بود
Money doesn't bring [buy] happiness. <proverb> پول خوشبختی نمی آورد. [ضرب المثل]
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
All show and no substance. <proverb> از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
A fair face may hide a foul heart. <proverb> از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
When it rains, it pours <idiom> بدشانسی وقتی که می آید پشت سر هم می آید. [ضرب المثل]
containing شامل
in شامل
in- شامل
including شامل
self inclusive شامل
covering شامل
inclusive شامل
far-reaching شامل
Inc شامل
sweeping شامل
comprising شامل
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
hibernicism ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
comprises شامل بودن
embraces شامل بودن
embrace شامل بودن
comprised شامل بودن
embracing شامل بودن
comprise شامل بودن
embraced شامل بودن
retrospect شامل گذشته
butyric شامل کره
engird شامل بودن
butyraceous شامل کره
engirdle شامل بودن
excluding شامل نشدن
bimillenary شامل دوهزار
includable شامل کردنی
includible شامل کردنی
applies شامل شدن
apply شامل شدن
applying شامل شدن
ineligible شامل نشدنی
trinomial شامل سه نام
inclusive or یای شامل
do with <idiom> شامل شدن
exhaustive شامل تمام جرئیات
exclude شامل نشدن یا جداشدن
excludes شامل نشدن یا جداشدن
echaustive شامل همهء جزئیات
encompassing شامل بودن دربرگرفتن
across the board شامل تمام طبقات
ex post facto شامل اصول گذشته
exclusive آنچه شامل نمیشود
exclusion عمل شامل نشدن
encompasses شامل بودن دربرگرفتن
intraspecific شامل گروه بخصوصی
intraspecies شامل گروه بخصوصی
plenaries شامل تمام اعضاء
retroact شامل گذشته شدن
plenary شامل تمام اعضاء
terraqueous شامل خشکی ودریا
inclusive or gate دریچه یای شامل
encompass شامل بودن دربرگرفتن
encompassed شامل بودن دربرگرفتن
over all شامل همه چیز
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
toffee اب نبات شامل شکر زردوشیره
Is breakfast included? آیا شامل صبحانه هم میشود؟
toffees اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffy اب نبات شامل شکر زردوشیره
tetrahydrate ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
thetic وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical وابسته به یا شامل پایان نامه
contain شامل بودن خودداری کردن
tenementary شامل ملک استیجاری اپارتمانی
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodeictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
entail شامل بودن فراهم کردن
tetraethyl شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
entailed شامل بودن فراهم کردن
contains شامل بودن خودداری کردن
entailing شامل بودن فراهم کردن
contained شامل بودن خودداری کردن
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
interfaces که شامل : کانال ورودی /خروجی
full کامل یا شامل همه چیز
fullest کامل یا شامل همه چیز
entails شامل بودن فراهم کردن
interactive قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
turki زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
this proverb is not a to him این مثل شامل حال اونیست
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
sclav ect عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
turkic زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
twinkle box دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
bumf اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
applies درخواست کردن شامل حال بودن
apply درخواست کردن شامل حال بودن
applying درخواست کردن شامل حال بودن
english sonnet غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
adders وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
foundation اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
inclusive چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
entablature قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
alphanumeric صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
lipide مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
lipid مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
cpu بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
Is mileage included? آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
triathlon مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
bibles کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slots تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
eighty track disk دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
handshaking سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
slotting تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bible کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slot تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
catchall بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
alphanumeric عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
bios که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
config.sys در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
motorola تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
reprographics تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
sash قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
CD I این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
sashes قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
inductor قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
chromel الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
epididymis زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
voodooism ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
executed contract قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
chips کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
string متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
nibbles به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
bells and whistles یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
gems IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
homes ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
gem IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
zeugma اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
traffics اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficking اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
nibble به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
chip کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com