English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 245 (44 milliseconds)
English Persian
back-comb شانه کردن مو به سمت فرق سر
Search result with all words
quail شانه خالی کردن
quails شانه خالی کردن
flinch شانه خالی کردن
flinched شانه خالی کردن
flinches شانه خالی کردن
flinching شانه خالی کردن
lie down از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie-down از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
shirk شانه خالی کردن از
shirked شانه خالی کردن از
shirking شانه خالی کردن از
shirks شانه خالی کردن از
heckle شانه کردن
heckled شانه کردن
heckles شانه کردن
heckling شانه کردن
comb شانه کردن جستجو کردن
combed شانه کردن جستجو کردن
combing شانه کردن جستجو کردن
shrink شانه خالی کردن از
shrinking شانه خالی کردن از
shrinks شانه خالی کردن از
weasel شانه خالی کردن
weasels شانه خالی کردن
bleneh شانه خالی کردن
carding شانه کردن پشم یاپنبه
hackle شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
hackle شانه کردن
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
to c. ata difficulty ازسختی شانه خالی کردن
to overrun one's duty از انجام وفیفه شانه خالی کردن
To shirk ones responsibility . اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
shrink one's duty از انجام وظیفه شانه خالی کردن
carding brush شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
repudiate شانه خالی کردن
shirk شانه خالی کردن
evade شانه خالی کردن
beat شانه خالی کردن
cop-out شانه خالی کردن
to reject something with a shrug [of the shoulders] با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
Other Matches
head to head رقابت شانه به شانه
shoulders شانه
omoplate شانه
beater شانه
master slave manipulator یک شانه
iekke شانه ها
shoulder شانه
shouldering شانه
combings دم شانه
shouldered شانه
pitchforks شانه
harrower شانه زن
epaule شانه
combed شانه
comb شانه
boek bou شانه
scapulas شانه
combing شانه
pitchfork شانه
scapula شانه
shoulder blade استخوان شانه
cop-out شانه خالی
shoulder blades استخوان شانه
brushed شانه خورده
verges شانه نااستوار
hard shoulder شانه استوار
verges شانه راه
verge شانه نااستوار
flax comb شانه کتان
flush shoulder شانه همکف
fly comb شانه ارهای
clip شانه فشنگ
hoopoe شانه بسر
curry شانه یا قشوکردن
verge شانه راه
clipped شانه فشنگ
shoulders شانه راه
clippings شانه فشنگ
honey comb شانه عسل
bough شانه حیوان
harness بند شانه
clips شانه فشنگ
harnessed بند شانه
harnessing بند شانه
shouldered شانه راه
boughs شانه حیوان
unkempt شانه نکرده
epauliere زره شانه
flush shoulder شانه همسطح
shouldering شانه راه
shoulder شانه راه
epauliere شانه پوش
curries شانه یا قشوکردن
honeycombs شانه عسل
honeycomb شانه عسل
hatchel شانه کتان
cop-outs شانه خالی
ctenophora شانه داران
clip ejector شانه پران
clip laten شانه گیر
raised shoulder شانه برجسته
teazle شانه زدن
rake comb شانه شیاری
raised shoulder شانه سکویی
soft shoulder شانه هموار
ctenophore شانه داران
teasel شانه چوپان
rack type cutter شانه رنده
teasels شانه چوپان
ctenoid شانه مانند
teazles شانه چوپان
pectinated شانه دار
teazle شانه چوپان
neck and neck شانه بشانه
arch spring line شانه طاق
scaular استخوان شانه
hard shouder شانه راست
shoulder balance بالانس شانه
broad shouldered شانه پهن
lapwing شانه بسر
Comb ( brush ) your hair . موهایت را شانه کن
shoulder brace شانه بند
lapwings شانه بسر
teazel شانه زدن
teazels شانه چوپان
Afro pick شانه مخصوص فر
shoulder of road شانه راه
comb case شانه دان
shouldering هرچیزی شبیه شانه
comber ماشین شانه زنی
winnowwing fan جام پنجه شانه
teazel خارخسک شانه چوپان
shoulders هرچیزی شبیه شانه
horned grebe مرغابی شانه بسر
acromial متعلق بنوک شانه
camail زره شانه وگردن
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
shrug شانه را بالا انداختن
shrugged شانه را بالا انداختن
shrugging شانه را بالا انداختن
square shouldered دارای شانه پهن
teasel خارزدن شانه زدن
teasels خارزدن شانه زدن
teazels خارزدن شانه زدن
teazles خارزدن شانه زدن
scapulo humeral وابسته به شانه وبازو
hard shoulder شانه تحکیم شده
verges شانه خاکی جاده
shoulder هرچیزی شبیه شانه
verges شانه تحکیم نشده
verge شانه تحکیم نشده
verge شانه تثبیت نشده
verge شانه خاکی جاده
hard shoulder شانه تثبیت شده
verges شانه تثبیت نشده
teasers شانه کننده پشم
pectinate شانهای شانه دار
teaser شانه کننده پشم
teeth of the comb دندانه های شانه
shouldered هرچیزی شبیه شانه
clipped شانه فشنگ گیره کاغذ
hatchel کتان پاک کن شانه زدن
dabchick اسفرود بی دم یامرغابی شانه بسر
ravel شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
heckle بباد طعنه گرفتن شانه
He shrugged his shoulders. او [مرد] شانه اش را بالا انداخت.
heckling بباد طعنه گرفتن شانه
clippings شانه فشنگ گیره کاغذ
heckles بباد طعنه گرفتن شانه
clips شانه فشنگ گیره کاغذ
subscapular واقع در زیر استخوان شانه
clip شانه فشنگ گیره کاغذ
heckled بباد طعنه گرفتن شانه
overarm بالا اوردن بازو تا بالای شانه
shrugged بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugging بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
shrug بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
d. muscle ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
narani seogi ایستادن موازی پاها همعرض شانه
shoulder knot روبان یاحمایل زینتی روی شانه
lateral raise تمرین تقویت عضلههای پشت و شانه با دنبل
ctenophoran وابسته بشانه داران جانور شانه دار
slacker کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
he felt a t. on his shoulder احساس دست بخوردگی روی شانه خودکرد
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
slackers کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
candlesticks بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
leg block and under over فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
daisy ham قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
rue raddy تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
wryneck یکجور دارکوب که میتواند سرخود را دور شانه بگرداند
pastrami گوشت ادویه زده ودودی شده شانه گاو
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
color پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه
scapular عبای کوتاه شانه پوش ردای بی استین باشلق دار کتفی
cowlstaff چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
subsapular واقع در زیر استخوان شانه زیر کتفی
partial pressure [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
ammunition chest شانه فشنگ قلاب نوار فشنگ
worsted yarn نخ پشمی [نخ پشمی شانه شده مرتب]
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com