Dictiornary-Farsi | شایسته اندیشه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
devisable	شایسته اندیشه


Other Matches

notional	اندیشه
rapt in meditation	اندیشه
reflexion	اندیشه
offhandedly	بی اندیشه
ideas	اندیشه
idea	اندیشه
ponderation	اندیشه
on the impluse of the moment	بی اندیشه
offhanded	بی اندیشه
mentality	اندیشه
mentalities	اندیشه
second thoughts	اندیشه
by rote	بی اندیشه
meditation	اندیشه
afterthoughts	پس اندیشه
afterthought	پس اندیشه
devisal	اندیشه
excogitation	اندیشه
extemporal	بی اندیشه
extemporarily	بی اندیشه
incogitant	بی اندیشه
thoughts	اندیشه
thought	اندیشه
solicitude	اندیشه
brainchild	اندیشه
conception	اندیشه
concept	اندیشه
anxiety	اندیشه
anxieties	اندیشه
concepts	اندیشه ها
internal conception	اندیشه
ideas	اندیشه ها
suitable <adj.>	شایسته
apropos	شایسته
purposive <adj.>	شایسته
purposeful <adj.>	شایسته
good	شایسته
qualified	شایسته
seemly	شایسته
useful <adj.>	شایسته
pertinent	شایسته
proper	شایسته
qua	شایسته
inept	نا شایسته
meet	شایسته
meets	شایسته
utilitarian [useful] <adj.>	شایسته
meritorious	شایسته
purpose-built <adj.>	شایسته
convenient <adj.>	شایسته
worthiest	شایسته
exact <adj.>	شایسته
worthier	شایسته
practical <adj.>	شایسته
practicable <adj.>	شایسته
correct <adj.>	شایسته
accurate [correct] <adj.>	شایسته
fits	شایسته
functional <adj.>	شایسته
appropriate [for an occasion] <adj.>	شایسته
fittest	شایسته
worthy	شایسته
proper <adj.>	شایسته
true <adj.>	شایسته
real <adj.>	شایسته
competent	شایسته
fit	شایسته
telepathy	اندیشه خوانی
cogitating	اندیشه کردن
worry	اندیشه نگرانی
worries	اندیشه نگرانی
cogitable	اندیشه پذیر
association of ideas	تداعی اندیشه ها
cerebrotonic	اندیشه ورز
an absurd notion	اندیشه پوچ
considered	با اندیشه صحیح
to bethink oneself	اندیشه کردن
brooder	اندیشه کننده
muses	اندیشه کردن
bethink	اندیشه کردن
mused	اندیشه کردن
muse	اندیشه کردن
cerebrotonia	اندیشه ورزی
cogitativeness	قوه اندیشه
conspiratress	اندیشه کردن در
delib erator	اندیشه کننده
overwhelmed with reflection	مستغرق اندیشه
ponderingly	اندیشه کنان
premeditatedly	با اندیشه قبلی
prenotion	پیش اندیشه
woriless	بی غم اسوده بی اندیشه
refelectingly	اندیشه کنان
syntaxic thought	اندیشه منطقی
trow	اندیشه کردن
thinkable	اندیشه پذیر
to set one's affection	اندیشه کردن
otherworldiness	اندیشه عاقبت
idiographic	اندیشه نگار
economic thought	اندیشه اقتصادی
thought reading	اندیشه خوانی
ideality	اندیشه گرایی
ideation	اندیشه پردازی
ideational fluency	سیالی اندیشه
immersed in thinking	غرق اندیشه
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
musingly	در حال اندیشه
thought stopping technique	فن بازداری اندیشه
forethought	اندیشه قبلی
ponder	اندیشه کردن
cogitates	اندیشه کردن
deliberations	اندیشه تامل
cogitation	اندیشه وتفکر
plan	تدبیر اندیشه
deliberation	اندیشه تامل
plans	تدبیر اندیشه
ponders	اندیشه کردن
pondering	اندیشه کردن
bubbling	اندیشه پوچ
bubbles	اندیشه پوچ
bubbled	اندیشه پوچ
bubble	اندیشه پوچ
pondered	اندیشه کردن
meditated	اندیشه کردن
meditates	اندیشه کردن
meditating	اندیشه کردن
cogitated	اندیشه کردن
cogitate	اندیشه کردن
opinions	رای اندیشه
reflection	بازتاب اندیشه
notions	اندیشه فکر
notion	اندیشه فکر
meditate	اندیشه کردن
speculative	مربوط به اندیشه
opinion	رای اندیشه
mentality	شیوه اندیشه
mentalities	شیوه اندیشه
the ticket	کار شایسته
meritorious	شایسته ترین
pensionable	شایسته بازنشستگی
in due form	بطرز شایسته
proper dress	جامه شایسته
worthful	شایسته مستحق
eligible	شایسته انتخاب
to be proper for	شایسته بودن
worshipful	شایسته احترام
ought not	شایسته نیست
ogr	شایسته غول
quoteworthy	شایسته ذکر
winnable	شایسته پیروزی
rightly <adv.>	بطور شایسته
discreditable	شایسته بی اعتباری
meetly	بطور شایسته
meet for a man	شایسته است که
suitable	شایسته فراخور
christianlike	شایسته مسیحیت
courtlier	شایسته دربار
becoming	شایسته درخور
companionable	شایسته رفاقت
by fits and starts	شایسته لایق
conditioning	شایسته سازی
beseem	شایسته بودن
behove	شایسته بودن
behoove	شایسته بودن
as it deserves	بطور شایسته
befitting	درخور شایسته
adequate	شایسته بودن
courtliest	شایسته دربار
courtly	شایسته دربار
intrinsic	مرتب شایسته
properly	بطور شایسته
properly <adv.>	بطور شایسته
correctly <adv.>	بطور شایسته
fitly	بطور شایسته
justly <adv.>	بطور شایسته
aright <adv.>	بطور شایسته
rightfully <adv.>	بطور شایسته
devisable	شایسته تامل
fittest	لایق شایسته
duly <adv.>	بطور شایسته
derisible	شایسته ریشخند
apt	مناسب شایسته
fit	لایق شایسته
fits	لایق شایسته
thinking type	سنخ اندیشه ورز
to r.over something	درچیزی اندیشه کردن
the seat thought	مرکز اندیشه یا فکر
cogitative	مربوط به اندیشه وتفکر
pursuance of a plan	تعقیب اندیشه یا نقشهای
ideographs	حروف اندیشه نگاری
homo sapiens	انسان اندیشه ورز
righted	شایسته خوب ذیحق
workmanlike	شایسته کارگر خوب
competent	شایسته دارای سر رشته
righting	شایسته خوب ذیحق
best	شایسته ترین پیشترین
worthy to become a king	شایسته شاه شدن
servile	شایسته نوکران چاپلوس
right	شایسته خوب ذیحق
workmanly	شایسته کارگر خوب
ineligible	نا شایسته برای انتخاب