Dictiornary-Farsi | شایعات سریع در همه جا می پیچد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Rumors circulate fast.	شایعات سریع در همه جا می پیچد


Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
The sound rings in the ears.	صدا در گوش می پیچد
twiner	چندلا کننده چیزی که می پیچد یادورمیزند
pugging	خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
seamer	توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
seam bowler	توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
idle rumoues	شایعات بی سر و پا
hearsay	شایعات
bruit	شایعات
canards	شایعات
canard	شایعات
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
gossip	شایعات بی پرو پا
titbits	شایعات اراجیف
idle rumoues	شایعات بی اساس
Unfounded rumours.	شایعات بی اساس
titbit	شایعات اراجیف
gossipry	شایعات بی اساس
murmur	شکایت شایعات
tittle tattle	شایعات بی اساس
tittle-tattle	شایعات بی اساس
scandal	شایعات ننگین
gossiped	شایعات بی اساس
gossiped	شایعات بی پرو پا
gossiping	شایعات بی اساس
gossiping	شایعات بی پرو پا
gossips	شایعات بی اساس
gossips	شایعات بی پرو پا
scandals	شایعات ننگین
gossip	شایعات بی اساس
murmurs	شکایت شایعات
murmured	شکایت شایعات
murmuring	شکایت شایعات
gossiped	شایعات بی اساس دادن
ruise	شایعات داستان ساختگی
gossips	شایعات بی اساس دادن
gossip	شایعات بی اساس دادن
gossiping	شایعات بی اساس دادن
greenroom	شایعات رایج بین هنرپیشگان
gossiper	کسیکه شایعات بی اساس میدهد
greenrooms	شایعات رایج بین هنرپیشگان
scandal sheet	نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
scandalmongers	پخش کننده شایعات افتضاح امیز
scandalmonger	پخش کننده شایعات افتضاح امیز
whispering campaign	انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
speedy	سریع السیر سریع
speediness	سریع السیر سریع
accelerator	سریع
rather	سریع تر
swift	سریع
sweepy	سریع
accelerators	سریع
snell	سریع
galloping	سریع
gleg	سریع
rapid	سریع
sudden	سریع
prompted	سریع
swifter	سریع
swiftest	سریع
spankings	سریع
prompts	سریع
prompt	سریع
spanking	سریع
wing footed	سریع
swifts	سریع
high speed	سریع السیر
prompts	سریع کردن
lightning chess	شطرنج سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
progressive chess	شطرنج سریع
operation immediate	اقدام سریع
scamper	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
scampering	پرواز سریع
scampers	پرواز سریع
polypnea	تنفس سریع
posthaste	سریع السیر
raid	تک نفوذی سریع
prompts	سریع عاجل
raiding	تک نفوذی سریع
hotshot	بارکشی سریع
rough and ready	سریع العمل
fleeting	سریع الزوال
couriers	پیک سریع
highflyer	دلیجان سریع
highflier	دلیجان سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
high speed traffic	امد شد سریع
raided	تک نفوذی سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
raids	تک نفوذی سریع
high speed printer	چاپگر سریع
hypernoea	تنفس سریع
high speed	دنده سریع
fleetingly	سریع الزوال
fastest	سریع السیر
rapid access	با دستیابی سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
fast neutron	نوترون سریع
glimpsing	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
glimpsed	نگاه سریع
glimpse	نگاه سریع
slashes	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
fast access	با دستیابی سریع
continuate	سریع الاتصال
accelerated depreciation	استهلاک سریع
fasts	سریع السیر
fast	سریع السیر
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
braids	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braid	حرکت سریع
slash	ضربه سریع
fasted	سریع السیر
precipitating	خیلی سریع
prompt	سریع عاجل
quickest	تند و سریع
quickest	جلد سریع
accelofilter	صافی سریع
quicker	تند و سریع
quicker	جلد سریع
quick	تند و سریع
quick	جلد سریع
prompted	سریع کردن
prompt	سریع کردن
slap	ضربت سریع
slapped	ضربت سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
riposting	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
riposte	ضربت سریع
slaps	ضربت سریع
slapping	ضربت سریع
prompted	سریع عاجل
expressing	سریع صریح
repost	ضربت سریع
rathe	زود رس سریع
rath	زود رس سریع
rapid transit	شطرنج سریع
convert	پاسکاری سریع
converted	پاسکاری سریع
converting	پاسکاری سریع
converts	پاسکاری سریع
expresses	سریع السیر
rapid scanning	تقطیع سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
winder	دویدن سریع
windstorm	باد سریع
pirouette	چرخ سریع
quickstep	گام سریع
speeds	سریع کارکردن
expressing	سریع السیر
expresses	سریع صریح
expressed	سریع صریح
sneak raid	دستبرد سریع
snapback	بهبودی سریع
express	سریع صریح
skitter	حرکت سریع
express	سریع السیر
speed	سریع کارکردن
expressed	سریع السیر
speeding	سریع کارکردن
pirouettes	چرخ سریع
dispatch	انجام سریع
quick recovery	بهبود سریع
quick recovery	رونق سریع
bullets	توپ سریع
despatching	انجام سریع
despatches	انجام سریع
quick fire	تیر سریع
despatched	انجام سریع
dispatched	انجام سریع
courier	پیک سریع
bullet	توپ سریع
rapid fire	تیر سریع
dispatches	انجام سریع
rapid flow	جریان سریع
swooping	حرکت سریع نزولی
swoops	حرکت سریع نزولی
umbilical cords	سیم سریع الاتصال
umbilical cord	سیم سریع الاتصال
swooped	حرکت سریع نزولی
swoop	حرکت سریع نزولی
jet	پرش اب جریان سریع
flying	پردار سریع السیر
number	انجام محاسبات سریع
pattering	بطور سریع وردخواندن
keep pace <idiom>	سریع السیر رفتن
bring something on <idiom>	دلیل افزایش سریع
jets	پرش اب جریان سریع