Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (6 milliseconds)
English
Persian
youth
شباب شخص جوان
youths
شباب شخص جوان
Other Matches
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
adolescency
شباب
youthfufness
شباب
adolescence
دورهء شباب
may
ریعان شباب
bloom of youth
عنفوان شباب
youthful
دارای نیروی شباب
springtime
شباب بهار زندگانی
youth
جوان
youths
جوان
young persons
جوان
frying
جوان
fry
جوان
fries
جوان
lass
زن جوان
lasses
زن جوان
callant
جوان
callan
جوان
beardless
جوان
yoth
جوان
molls
زن جوان
moll
زن جوان
dells
زن جوان
dell
زن جوان
juvenescent
نو جوان
young
جوان
adolescent
جوان
adolescents
جوان
younger
جوان
insenescible
همیشه جوان
young and old
پیر و جوان
youthful
جوان باطراوت
rejuvenation
جوان سازی
snot
جوان گستاخ
young population
جمعیت جوان
lionet
شیر جوان
juvenescent
جوان شونده
puss
دخترک زن جوان
to die young
جوان مردن
yong lion
شیر جوان
immature soil
خاک جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
swain
جوان روستایی
juvenescent
تازه جوان
boyo
پسربچه جوان
peachick
جوان خودفروش
trull
دختر جوان
beau
جوان شیک
playboy
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
young smith
اسمیت جوان
gigolos
جوان جلف
punks
جوان ولگرد
gigolo
جوان جلف
nags
اسب جوان
youngish
جوان وار
youngish
نسبتا جوان
nag
اسب جوان
punk
جوان ولگرد
nagged
اسب جوان
playboys
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
rejuvenated
دوباره جوان کردن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuvenation
دوباره جوان سازی
young turk
افسر جوان افراطی
sows
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
juvenescence
حالت جوان شدن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
hooligans
جوان اوباش صفت
hooligan
جوان اوباش صفت
fillies
دختر شوخ و جوان
rejuvenate
دوباره جوان کردن
filly
دختر شوخ و جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
sow
ماده خوک جوان
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuvenating
دوباره جوان کردن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
agerasia
پیر جوان نما
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
junker
جوان نجیب زاده المانی
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com