English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
pseudoinstruction شبه دستور العمل
Search result with all words
actual instruction دستور العمل واقعی
n address instruction دستور العمل با N نشانی
transfer instruction دستور العمل انتقال
Other Matches
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
commissions حق العمل
commissioning حق العمل
premium حق العمل
commission حق العمل
brokage حق العمل
premiums حق العمل
commission fee حق العمل
brokerage حق العمل
factorage حق العمل
prompted عکس العمل
factor حق العمل کار
factors حق العمل کار
reflex force فشارعکس العمل
responds عکس العمل
reactions عکس العمل
reactive effect عکس العمل
factorage حق العمل کاری
reaction عکس العمل
resilient عکس العمل
commission agent حق العمل کار
prompts عکس العمل
prompt عکس العمل
commissioner حق العمل کار
commissioners حق العمل کار
responded عکس العمل
respond عکس العمل
reactional عکس العمل
rough and ready سریع العمل
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
commissioning حق العمل مامور شدن
response عکس العمل به دلیلی
immediate action عکس العمل فوری
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
reaction انفعال عکس العمل
latency دوره عکس العمل
responses عکس العمل به دلیلی
commission حق العمل مامور شدن
reaction force نیروی عکس العمل
reflex force نیروی عکس العمل
reflexology عکس العمل شناسی
repercussion عکس العمل واکنش
reflexes عکس العمل غیرارادی
rapid سریع العمل چابک
reflex عکس العمل غیرارادی
retaliation عکس العمل متقابل
interaction عکس العمل متقابل
factor حق العمل کار نماینده
factors حق العمل کار نماینده
reaction equation معادله عکس العمل
reaction curve منحنی عکس العمل
commissions حق العمل مامور شدن
on commission بطورحق العمل کاری
armature reaction عکس العمل ارمیچر
reaction time زمان عکس العمل
reactions انفعال عکس العمل
reactors عامل عکس العمل
reactor عامل عکس العمل
background count عکس العمل تشعشع
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returns مراجعت کردن عکس العمل
return مراجعت کردن عکس العمل
commission حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
react عکس العمل نشان دادن
reacting عکس العمل نشان دادن
reacts عکس العمل نشان دادن
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returning مراجعت کردن عکس العمل
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returned مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
reacted عکس العمل نشان دادن
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
rule دستور
precepts دستور
formulae دستور
formulas دستور
enjoinment دستور
instruction دستور
commandments دستور
commandment دستور
say-so دستور
say so دستور
instructions دستور
formula دستور
command دستور
commands دستور
prescriptions دستور
prescript دستور
program دستور
commanded دستور
precept دستور
regulation دستور
programs دستور
order دستور
prescription دستور
direction دستور
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
operation order دستور عملیاتی
order of the day دستور جلسه
ordinace دستور شرعی
postbyte در یک دستور برنامه
purchase order دستور خرید
prescription دستور عمل
sailing orders دستور حرکت
statement number شماره دستور
grammars کتاب دستور
prescriptions دستور عمل
intuit دستور دادن
order code رمز دستور
dictates دستور دادن
dictated دستور دادن
dictate دستور دادن
intuits دستور دادن
intuiting دستور دادن
superior order دستور مافوق
order format قالب دستور
intuited دستور دادن
grammars علم دستور
grammars دستور زبان
grammar کتاب دستور
permission دستور پروانه
dictate دستور دادن
recipes خوراک دستور
grammar علم دستور
grammar دستور زبان
technical manual دستور فنی
to give instractions دستور دادن
transformational grammar دستور گشتاری
warning order دستور اگهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com