English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
Other Matches
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
calotte شبکلاه کشیشان
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
wiltshire نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
white squate weakness ضعف خانههای سفیدرنگ شطرنج
skullcaps عرقچین
skullcap عرقچین
skull cap عرقچین
shull cap عرقچین
calotte عرقچین
zucchetta عرقچین کشیشی
hot top عرقچین داغ
coif عرقچین سفید
english setter نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
cirrus لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
beanie یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
romanist کاتولیک
of the catholic persuasion کاتولیک
miaasl کاتولیک ها
RC کاتولیک
Catholics ازاده کاتولیک
popish شبیه کاتولیک
popery کلیسای کاتولیک رم
catholicize کاتولیک کردن
Catholic ازاده کاتولیک
catholicize کاتولیک شدن
Catholics عضو کلیسای کاتولیک
You are more catholic than the pope. <proverb> از پاپ کاتولیک تر شده اى .
romanize کاتولیک مسلک کردن
Catholic عضو کلیسای کاتولیک
greek catholic عضوکلیسای کاتولیک رومی
of the catholic persuasion وابسته به تیره کاتولیک
canon low قانون کلیسای کاتولیک
pontifex عضو شورای کشیشان کاتولیک
Roman Catholic وابسته به کلیسای کاتولیک روم
Roman Catholics وابسته به کلیسای کاتولیک روم
soutane ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
lent 04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
lector قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
extreme unction مسح اخری تدهین دم مرگ کاتولیک ها
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
gregorian chant سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
mantelletta شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
reunionist کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
provosts کشیش
evengelist کشیش
hieratic کشیش
predicant کشیش
churchman کشیش
abbe کشیش
provost کشیش
ecclesiastics کشیش
churchmen کشیش
priests کشیش
priest کشیش
clerics کشیش
presbyterate کشیش
druid کشیش
druids کشیش
padre کشیش
padres کشیش
cleric کشیش
clergymen کشیش
clergyman کشیش
herdsman کشیش
herdsmen کشیش
ecclesiastic کشیش
mardi gras سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
priestlike کشیش وار
priestcraft کشیش بازی
presbyterial وابسته به کشیش ها
presbyteries خانه کشیش
lama کشیش بودایی
parsons کشیش بخش
presbytery خانه کشیش
residentiary کشیش مقیم
right reverend جناب کشیش
priestliness کشیش مابی
parson کشیش بخش
lamas کشیش بودایی
shaveling سرتراشیده کشیش
sacerdotalism کشیش مابی
sacerdocy کشیش منشی
primate کشیش ارشد
officiant کشیش سرپرست
lay brother نیمچه کشیش
high priest کشیش اعظم
vicars کشیش بخش
hedge priest کشیش روستا
rectors کشیش بخش
archpriest کشیش بزرگ
priesthood کشیش بودن
priesthood مقام کشیش
clerkly وابسته به کشیش
rector کشیش بخش
vicar کشیش بخش
acolytes دستیار کشیش
holy joe کشیش دهکده
Reverend جناب کشیش
acolyte دستیار کشیش
divining کشیش استنباط کردن
pontiff کشیش بزرگ پاپ
divines کشیش استنباط کردن
prsbytery محل جلوس کشیش
divined کشیش استنباط کردن
cassock خرقه پوش کشیش
ministers وزیر مختار کشیش .
parsonages قلمرو کشیش بخش
parsonage قلمرو کشیش بخش
Imhotep کشیش [دربار مصر]
pontiffs کشیش بزرگ پاپ
rectory خانه کشیش بخش
rectories خانه کشیش بخش
curate معاون کشیش بخش
papa پاپ کشیش ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
curates معاون کشیش بخش
cassocks خرقه پوش کشیش
pardoner کشیش امرزنده گناه
lamaistic وابسته به کشیش بودایی
officiating priest کشیش پیش نماز
minister وزیر مختار کشیش .
chancels جای مخصوص کشیش
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
kirkman عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
divine کشیش استنباط کردن
rectrix بانوی کشیش بخش
chancel جای مخصوص کشیش
curacies معاونت کشیش بخش یادهستان
manses محل سکنی خانه کشیش
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
manse محل سکنی خانه کشیش
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
curacy معاونت کشیش بخش یادهستان
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
tunicle لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parish بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parishes بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
the sovereign پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
parish قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parishes قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
feria کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
reunionism دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
pastorally چوپان وار کشیش وار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com