English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
peer to peer network شبکه همراه به همراه
Search result with all words
fax کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxes کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
communication کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
encapsulation دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر
Internet شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
Other Matches
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
comrades همراه
mid همراه با
secondary planet همراه
participants همراه
participant همراه
along همراه
comrade همراه
attendants همراه
mid- همراه با
accompanied by همراه
bundled همراه
concomitant همراه
acologte همراه
attendant همراه
non concurrent نا همراه
in company with همراه
on همراه
accompanying همراه
company همراه
companies همراه
to fight with the enemy همراه = با
convoy همراه رفتن
to go along همراه شدن
to accompany همراه شدن
unbundled غیر همراه
indiental music موزیک همراه
spasmodically همراه با انقباضات
accommpanying element عنصر همراه
to keep company with همراه بودن با
escorting همراه بدرقه
convoys همراه رفتن
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
escorted همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
to come along همراه امدن
accompany همراه بودن
fraught دارا همراه
spasmodic همراه با انقباضات
accompanies همراه بودن
escorts همراه بدرقه
attends همراه بودن
attending همراه بودن
sick headache سردرد همراه با
attend همراه بودن
companion همراه همدم
unaccompanied بدون همراه
come along with me همراه من بیائید
compeer قرین همراه
door bundle بار همراه
bon voyage خدا به همراه
go along همراه رفتن
associated sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying cargo بار همراه
accompanied همراه بودن
accompanying supplies تدارکات همراه
accompanier همراه مصاحب
good luck to you خدا به همراه
accompanying sound صدای همراه
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
to carry a watch ساعت همراه داشتن
bundled software نرم افزار همراه
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
savate بوکس همراه با لگد
corps artillery توپخانه همراه سپاه
herewith همراه این نامه
incorrect نادرست یا به همراه خطا
kick boxing بوکس همراه با لگد
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
attendant همراه نگهبان کشیک
typhoon توفان همراه با باران
typhoons توفان همراه با باران
wave off فرود همراه با سایش
attendants همراه نگهبان کشیک
participative انبازی کننده همراه
to go along همراه کسی رفتن
ice storm طوفان همراه باتگرگ
to accompany همراه کسی رفتن
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
chaperons همراه دختران جوان رفتن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
companies گروهان همراه کسی رفتن
company گروهان همراه کسی رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperon همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
IBM کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
documented 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
documenting 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
antigone دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
recorder وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorders وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com