Dictiornary-Farsi | شبیه بزمین زمینی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
geomorphic	شبیه بزمین زمینی


Other Matches

army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison	گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock	فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
gooseneck	هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
aground	بزمین
ground signals	سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
ground	بزمین نشستن
land	بزمین نشستن
fell	بزمین زدن
felling	بزمین زدن
to set down	بزمین گذاشتن
fells	بزمین زدن
set down	بزمین گذاشتن
to measure one'd length	رو بزمین خوابیدن
to cast down	بزمین زدن
to lick the dust	بزمین خوردن
land vi	بزمین رسیدن
To fall head first .	با سر بزمین خوردن
To stamp the ground .	با پا بزمین کوبیدن
to hurl down	بزمین زدن
to knock down	بزمین زدن
landed	وابسته بزمین
overbear	بزمین زدن
to hew down	بزمین افکندن
to laylow	بزمین زدن
felled	بزمین زدن
pinnulate	شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated	شبیه برگچه شبیه بالچه
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
knock down	باضربت بزمین کوبیدن
to clatter down	با صدا بزمین افتادن
rootle	پوز بزمین زدن
captive balloon	بالون بزمین بسته
landing	بزمین نشستن هواپیما
the horse paws the ground	اسب سم بزمین میزنند
to bring to ruin	فناکردن بزمین زدن
landings	بزمین نشستن هواپیما
lobbed	چیزی راسنگین بزمین زدن
floor	بزمین زدن شکست دادن
lobs	چیزی راسنگین بزمین زدن
lob	چیزی راسنگین بزمین زدن
floored	بزمین زدن شکست دادن
floors	بزمین زدن شکست دادن
fall out	ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
trailers	گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer	گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
to lay by the heels	در بند نهادن بزمین زدن
handstands	دست ها بزمین وپاهادر هوا
stratus	ابر گسترده ونزدیک بزمین
handstand	دست ها بزمین وپاهادر هوا
lobbing	چیزی راسنگین بزمین زدن
to lay down ones arms	سلاح خودرا بزمین گذاشتن
kite balloon	یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicked	صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks	صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click	صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
ventre a terre	سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
to knock down	زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
land tie	تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
punted	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves	بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
sublunar	زمینی
landed a	زمینی
sublunary	زمینی
subaerial	رو زمینی
sub astral	زمینی
terrestrial	زمینی
tellurian	زمینی
terrene	زمینی
terraneous	زمینی
earth-bound	زمینی
predial or prae	زمینی
territorial	زمینی
agrarian	زمینی
tumbling	زمینی
earthly	زمینی
floor lamp	اباژور زمینی
ground liaison	رابط زمینی
terrain corridor	دالان زمینی
army forces	نیروهای زمینی
tellurian matter	ماده زمینی
army attache	وابسته زمینی
ground return	بازتاب زمینی
ground return	برگشت زمینی
subterraneous	زیر زمینی
suberranean	زیر زمینی
apogee	اوج زمینی
ground antenna	انتن زمینی
earth antenna	انتن زمینی
antenna ground	انتن زمینی
ground speed	سرعت زمینی
army general staff	ستادنیروی زمینی
terraqueous	زمینی ودریایی
ground position	موقعیت زمینی
graze burst	ترکش زمینی
ground circuit	مدار زمینی
ground control	کنترل زمینی
bonus pass	پاس زمینی
ground fire	تیر زمینی
terrain return	اکوی زمینی
ground force	نیروی زمینی
ground forces	نیروی زمینی
ground forces	نیروهای زمینی
ground nut	بادام زمینی
ground observer	دیدبان زمینی
ground position	ایستگاه زمینی
terrestrial refraction	شکست زمینی
terrestrial radiation	تابشهای زمینی
ground surveillance	مراقبت زمینی
ground surveillance	تجسس زمینی
groundnuts	بادام زمینی
groundnut	بادام زمینی
terrestrial	وضعیت زمینی
land combat	نبرد زمینی
tater	سیب زمینی
praties	سیب زمینی
murphy	سیب زمینی
earthy	زمینی دنیوی
potatoes	سیب زمینی
potato	سیب زمینی
mail gram	پست زمینی
peanut	بادام زمینی
peanut	پسته زمینی
peanuts	بادام زمینی
peanuts	پسته زمینی
land mine	مین زمینی
land forces	نیروی زمینی
ground track	مسیر زمینی
overland mail	پست زمینی
ground wave	موج زمینی
ground waves	امواج زمینی
ground observation	دیدبانی زمینی
groundling	گیاه زمینی
earth nut	بادام زمینی
perigee	حضیض زمینی
hypogeal	زیر زمینی
hypogeous	زیر زمینی
hypogean	زیر زمینی
infernal regions	دیارزیر زمینی
land force n	نیروی زمینی
land tail	بنه زمینی
monkey nut	بادام زمینی
armies	نیرو زمینی
gully	دالان زمینی
gullies	دالان زمینی
landmines	مین زمینی
gulleys	دالان زمینی
landmine	مین زمینی
army	نیرو زمینی
floor lamp [American]	آباژور زمینی
standard lamp [British]	آباژور زمینی
standard lamps [British]	آباژورهای زمینی
floor lamps [American]	آباژورهای زمینی
hotpots	آبگوشت سیب زمینی
rootstock	ساقه زیر زمینی
army post office	پستخانه نیروی زمینی
army staff	ستاد نیروی زمینی
chipmunks	موش خرمای زمینی
asphaltum	قیر زمینی اسفالت
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
mashed potatoes	پوره سیب زمینی
potatoes	انواع سیب زمینی
ground visibility	میزان دید زمینی
hotpot	آبگوشت سیب زمینی
crisps	سیب زمینی برشته
subway	ترن زیر زمینی
subway	راه زیر زمینی
army aviator	خلبان نیروی زمینی
army base	پایگاه نیروی زمینی
army	ارتش نیروی زمینی
army base	پادگان نیروی زمینی
ground power unit	واحد قدرت زمینی
ground loom	دار زمینی [قالی]
army corps	سپاههای نیروی زمینی
army depot	امادگاه نیروی زمینی
pignut	یکنوع بادام زمینی
subways	راه زیر زمینی
subways	ترن زیر زمینی
sweet potato	سیب زمینی شیرین
crispest	سیب زمینی برشته
rhizmatous	مانندساقه زیر زمینی
crisper	سیب زمینی برشته
crisp	سیب زمینی برشته
surveys	نقشه برداری زمینی
surveyed	نقشه برداری زمینی
terrestrial	زمینی مربوط به زمین
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
survey	نقشه برداری زمینی
sweet potatoes	سیب زمینی شیرین
armies	ارتش نیروی زمینی
ground survey	نقشه برداری زمینی
landmarks	علامت مشخصه زمینی
tellurous	دارای تلوریوم زمینی