Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
Other Matches
brute
جانور حیوان
brutes
جانور حیوان
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
zoomorphic
شبیه جانور جانورسان
wombats
جانور کیسه داری شبیه خرس
pes
پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
wombat
جانور کیسه داری شبیه خرس
zooid
شبه جانور شبه حیوان
genet
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
living creatuse
حیوان
animals
حیوان
beast
حیوان
animal
حیوان
beasts
حیوان
reptiles
حیوان خزنده
zoolatry
حیوان پرستی
slick ear
حیوان بی گوش
zooparasite
حیوان انگل
reptile
حیوان خزنده
zoophily
حیوان خواهی
option of animals
خیار حیوان
zoophilic
حیوان دوست
bough
شانه حیوان
zootheism
حیوان پرستی
boughs
شانه حیوان
frying
حیوان نوزاد
fry
حیوان نوزاد
fries
حیوان نوزاد
zoology
حیوان شناسی
brute
حیوان صفت
brutes
حیوان صفت
zoophobia
حیوان هراسی
kittens
بچه حیوان
zoophilous
حیوان دوست
kitten
بچه حیوان
animalization
تبدیل به حیوان
lost animal
حیوان ضاله
bestiality
حیوان صفتی
wildling
حیوان وحشی
mavericks
حیوان بیصاحب
carnivorous
حیوان گوشتخوار
maverick
حیوان بیصاحب
draft animal
حیوان بارکش
beastly
حیوان صفت
pack animal
حیوان باربر
ectotherm
حیوان خونسرد
hilding
حیوان چموش
pack animals
حیوان باربر
whiffet
حیوان رشدنکرده
bipeds
حیوان دوپا
biped
حیوان دوپا
bestiality
جماع با حیوان
beast of burden
حیوان باربری
spinal animal
حیوان نخاعی
zoophilia
حیوان خواهی
beastby
حیوان صفت
zooerasty
جماع با حیوان
lost animal
حیوان گمشده
zoopsia
توهم حیوان بینی
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
stags
کره اسب حیوان نر
pets
حیوان اهلی منزل
slick ear
حیوان فاقدگوش خارجی
armadillo
نوعی حیوان گورکن
stag
کره اسب حیوان نر
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
yahoo
ادم حیوان صفت
holler
صدای مخصوص هر حیوان
petted
حیوان اهلی منزل
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
the fountain of life
چشمه حیوان یازندگی
armadillos
نوعی حیوان گورکن
varmint
حیوان یا پرنده شکارکننده
pet
حیوان اهلی منزل
cade
حیوان دست اموز
animal distress calls
فریادهای درماندگی حیوان
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
acephalous
حیوان راستهء بی سران
acephalon
حیوان راستهء بی سران
abalone
قسمی حیوان صدف
brutal
حیوان صفت وحشی
imbrute
حیوان صفت کردن
animal glue
سریشم از انساج حیوان
brutalization
حیوان صفت نمودن
housebroken
حیوان تربیت شده
feral
حیوان شکاری وحشی
flycatcher
حیوان مگس خوار
pizzle
الت ذکور حیوان
rogues
حیوان عظیم الجثه سرکش
suckers
حیوان یا عضویا الت مکنده
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
manus
دست حیوان قسمت انتهایی
bunnies
اسم حیوان دست اموز
bunny
اسم حیوان دست اموز
sucker
حیوان یا عضویا الت مکنده
bunny rabbit
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits
اسم حیوان دست اموز
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
rogue
حیوان عظیم الجثه سرکش
hoofs
حیوان سم دار باسم زدن
whelp
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
stature
ارتفاع طبیعی بدن حیوان
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
hoof
حیوان سم دار باسم زدن
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
exoskeleton
پوشش محافظه خارجی حیوان
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
foreleg
پای جلو حیوان دست چارپایان
forelegs
پای جلو حیوان دست چارپایان
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
bird motif
نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
autotomy
انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
beard
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beards
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beak-head
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snail
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snails
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
creatures
جانور
ruffianly
جانور خو
it pron
ان جانور
johnny
جانور نر
creature
جانور
animalize
جانور
apod
جانور بی پا
structure of an animal
جانور
malacostracan
جانور
nightwalker
جانور شب پر
animal
جانور
he
جانور نر
beasts
جانور
beast
جانور
animals
جانور
it
ان جانور
centaurs
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
perissodactyl
جانور فرد سم
mammiferous
جانور پستاندار
brutalization
جانور خویی
zoophilic
علاقمند به جانور
zoophilous
علاقمند به جانور
mammifer
جانور پستاندار
game
جانور شکاری
zootheism
جانور پرستی
amoebae
جانور تک سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
fauna
جانور نامه
ungulate
جانور سم دار
craw
معده جانور
amoeba
جانور تک سلولی
tardigrade
جانور کندرو
stinkard
جانور بدبو
rodents
جانور جونده
proud
<adj.>
جانور حشری
animalist
نقاش جانور
animalculum
جانور ریزه
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
rodent
جانور جونده
nekton
جانور شناور
milker
جانور شیرده
zoophagous
جانور خوار
monocule
جانور یک چشم
shell fish
جانور صدف
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
pelagian
جانور دریایی
beastliness
جانور خویی
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
straying
جانور بی صاحب
zoologist
جانور شناس
amebae
جانور تک سلولی
poikilothermism
خونسردی جانور
stray
جانور بی صاحب
edentate
جانور بی دندان
strayed
جانور ولگرد
zoology
جانور شناسی
poikilotherm
جانور خونسرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com