English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (31 milliseconds)
English Persian
wake شب زنده داری کردن
waked شب زنده داری کردن
wakes شب زنده داری کردن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
Search result with all words
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
roister عیاشی و شب زنده داری کردن
Other Matches
wakefulness شب زنده داری
night waking شب زنده داری
lucubration شب زنده داری
pernoctation شب زنده داری
vigil شب زنده داری
vigils شب زنده داری
wakes شب زنده داری
waked شب زنده داری
wake شب زنده داری
vigilance شب زنده داری
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
vivisect موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
vivisectional زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection زنده شکافی تشریح جانور زنده
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft کشور داری ملک داری
to restor to life زنده کردن
resurrected زنده کردن
resurrects زنده کردن
resurrecting زنده کردن
to recover to life زنده کردن
to restorative to life زنده کردن
vivify زنده کردن
resurrect زنده کردن
to call back to life زنده کردن
resuscitate زنده کردن
to bring to life زنده کردن
call back to life زنده کردن
resuscitating زنده کردن
resuscitates زنده کردن
resuscitated زنده کردن
live زنده کردن
lived زنده کردن
resusctate زنده کردن
restore to life زنده کردن
quicken زنده کردن
quickened زنده کردن
quickens زنده کردن
keep house خانه داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
baby-sat بچه داری کردن
baby-sits بچه داری کردن
baby sit بچه داری کردن
to keep house خانه داری کردن
to govern one's passions خود داری کردن
refrains خود داری کردن
to possess oneself خود داری کردن
baby-sitting بچه داری کردن
to keep shop دکان داری کردن
to rule the roast اختیار داری کردن
housekeep خانه داری کردن
refrain خود داری کردن
refrained خود داری کردن
refraining خود داری کردن
attorn اجاره داری کردن
run the show اختیار داری کردن
explicit rent اجاره داری کردن
get by نگه داری کردن
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
To bury blive. زنده بگور کردن
quick en زنده کردن نیروبخشیدن به
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
to run the show در کاری اختیار داری کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
to recede from an opinicn ازافهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an engagement از افهار عقیدهای خود داری کردن
to keb at a lamb ازشیردادن به بره خود داری کردن
to keep oneself to oneself ازامیزش بادیگران خود داری کردن
to flinch the flagon ازخوردن نوشابه خود داری کردن
raise بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raises بنا کردن زنده کردن برانگیختن
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
vitalize زنده کردن تحریک کردن
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
blind man's buff از من داری
tensility کش داری
bigamy دو زن داری
wet storage تر داری
grittiness شن داری
livelier زنده
viviparous زنده زا
biotic زنده
dapper زنده دل
animate زنده
alive زنده
animates زنده
biogen زنده زا
vivific زنده
coiner زنده
vivid زنده
lived زنده
lived :زنده
full of life سر زنده
liveliest زنده
lively زنده
alacritous زنده
above ground زنده
quickest زنده
quicker زنده
live :زنده
dashing زنده دل
live زنده
quick زنده
living زنده
cheerful <adj.> زنده دل
plaster of Paris گچ زنده
life full سر زنده
lighthearted زنده دل
live bearing زنده زا
skylarker زنده دل
genial <adj.> دل زنده
cheerful <adj.> دل زنده
fresh- زنده
fresh زنده
freshest زنده
lively <adj.> دل زنده
angulation زاویه داری
bursaries خزانه داری
altruism همگونه داری
anti capitalist ضد سرمایه داری
communism مردم داری
sang-froid خود داری
sang froid خود داری
leasehold اجاره داری
Exchequer خزانه داری
thrift خانه داری
blind mans buff ازمن داری
capitalism سرمایه داری
bursary خزانه داری
bean caper پیرسن داری
bank protection ساحل داری
tenure اجاره داری
angularity زاویه داری
angularity گوشه داری
quartermaster سررشته داری
housekeeping خانه داری
rhythmicity نواخت داری
retenv خود داری
charge عهده داری
fasting روزه داری
charges عهده داری
patchiness وصله داری
abstinence;or abstinency خود داری
slavery برده داری
farming مزرعه داری
serrulation دندانه داری
spinosity سیخ داری
slaveholding برده داری
leasing اجاره داری
self restraint خود داری
non commital خود داری
notbility خانه داری
quartermasters سررشته داری
bulkiness تنه داری
creaminess خامه داری
continenece خود داری
treasurership خزانه داری
treasury general خرانه داری کل
tresury general خزانه داری کل
conchiferous داری صدف
household art هنرخانه داری
trusteeship امانت داری
tenancies اجاره داری
incumbency عهده داری
refusals خود داری رد
refusal خود داری رد
dry storage خشک داری
menage خانه داری
fisk خزانه داری
stigmatism خال داری
cellarge حق انبار داری
viscosity شیره داری
tenancy اجاره داری
house work خانه داری
treasury خزانه داری
bulkiness جثه داری
trusteedhip امانت داری
viable زنده ماندنی
playable توپ زنده
live ball توپ زنده
survive زنده ماندن
restoration to life زنده سازی
inter vivos در میان زنده ها
viva زنده باد
he suffered at the stake زنده سوخته شد
spirituelle بشاش سر زنده
survives زنده ماندن
quickens زنده شدن
gamesome زنده روح
quick clay بتن زنده
activity زنده دلی
resurge زنده شدن
activities زنده دلی
resuscitator زنده کننده
quicken زنده شدن
he suffered at the stake او را زنده سوزاندند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com