Dictiornary-Farsi | شتاب دهنده یونی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ionic centrifuge	شتاب دهنده یونی


Other Matches

accelerators	شتاب دهنده
accelerator	شتاب دهنده
accelerator catalyst	کاتالیزور شتاب دهنده
linear accelerator	شتاب دهنده خطی
ion accelerator	شتاب دهنده یون
accelerator board	تخته شتاب دهنده
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
ionic	یونی
ionic conduction	رسانایی یونی
ionic conduction	هدایت یونی
ion flow	جریان یونی
ionic polymerization	بسپارش یونی
ionic bond	پیوند یونی
ionic mobility	تحرک یونی
ionic lattice	شبکه یونی
ionic character	خصلت یونی
ion rocket	راکت یونی
ionic heated cathode	کاتد یونی
ion sheath	پوسته یونی
ionic chromatography	کروماتوگرافی یونی
ionic compound	ترکیب یونی
ionic dissociation	تفکیک یونی
ionic crystal	بلور یونی
ionic radius	شعاع یونی
ionic strength	قدرت یونی
ionization current	جریان یونی
limiting ionic conductance	رسانایی یونی حد
ionic current	جریان یونی
ionic propelsion	موتور یونی
ion engine	موتور یونی
ion beam	باریکه یونی
ion beam	اشعه یونی
limiting ionic mobility	تحرک یونی حد
ionic semiconductor	نیمرسانای یونی
ion implantation	کاشت یونی
ionic ratio	نسبت یونی
ionic ray	پرتو یونی
uniselector	یونی سلکتور
ion exchange	تبادل یونی
ionic ray	شعاع یونی
trimmer	زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
interionic attraction	جاذبه بین یونی
Asiatic base	پایه یونی [آسیایی]
ion product constant	ثابت حاصلضرب یونی
ion exchange chromatography	کروماتوگرافی تبادل یونی
ion exchange resin	رزین تبادل یونی
Bassae Order	[معماری یونی یونان]
coussinet	[بالشتکی در سر ستون یونی]
ionic polyrizability	قطبش پذیری یونی
ion plating	روکش کاری یونی
density of an ion beam	چگالی اشعه یونی
partial ionioc character	خصلت جزیی یونی
radical ion polymerization	بسپارش یونی رادیکال
cathetus	[محور چشم حلزونی یونی]
angular capital	[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
Daphnis of Miletus	[معمار مقبره های یونی آپولو]
double base diode	دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
angle-volute	[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
cation	یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
catalyst	تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors	نمایش دهنده ارائه دهنده
extender	توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter	نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer	امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts	تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor	نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative	التیام دهنده جوش دهنده
bailor	امانت دهنده کفیل دهنده
over hasty	پر شتاب
pelted	شتاب
pelt	شتاب
speed	شتاب
pelts	شتاب
hustle	شتاب
speeding	شتاب
precipitation	شتاب
hustling	شتاب
hustles	شتاب
hustled	شتاب
unhurriedly	بی شتاب
unhurried	بی شتاب
haste	شتاب
speeds	شتاب
at full lick	با شتاب
expedience	شتاب
acceleration	شتاب
at leisure	بی شتاب
cursoriness	شتاب
acceleration lane	خط شتاب
accelerator	شتاب
accelerators	شتاب
hastiness	شتاب
expediency	شتاب
in a hurry	در شتاب
hie thee	شتاب کن
hasty	شتاب زده
make a push	شتاب کردن
precipitateness	شتاب زدگی
longitudinal acceleration	شتاب طولی
previousness	شتاب زدگی
angular acceleratin	شتاب زاویهای
angular acceleration	شتاب زاویهای
linear acceleration	شتاب خطی
accelerometer	شتاب سنج
resultant acceleration	شتاب خالص
normal acceleration	شتاب قائم
negative acceleration	شتاب منفی
net acceleration	شتاب برایند
accelerated	شتاب دادن
accelerates	شتاب دادن
accelerating	شتاب دادن
post deflection acceleration	شتاب ثانوی
accelerate	شتاب دادن
positive acceleration	شتاب مثبت
normal acceleration	شتاب عمودی
no hurry	شتاب نداریم
hurry	شتاب کردن
resultant acceleration	شتاب برایند
net acceleration	شتاب خالص
post haste	با شتاب فراوان
hurrying	شتاب کردن
deceleration	شتاب منفی
deceleration	شتاب کاهنده
peremptory	شتاب امیز
hastener	شتاب کننده
hurry	راندن شتاب
electron acceleration	شتاب الکترون
hie	شتاب کردن
hurriedness	شتاب زدگی
hurries	راندن شتاب
hurries	شتاب کردن
hurriedly	از روی شتاب
initial acceleration	شتاب اولیه
instantaneous acceleration	شتاب لحظه ای
hurrying	راندن شتاب
in a hurried state	در حال شتاب
impact acceleration	شتاب ضربه ای
hying	شتاب کردن
d. haste	شتاب زیاد
coefficient of acceleration	ضریب شتاب
tilt	شتاب پرتاب
apparent gravity	شتاب گرانی
apparent gravity	شتاب ثقل
acceleration of gravity	شتاب ثقل
acceleration of gravity	شتاب گرانش
acceleration of gravity	شتاب گرانی
acceleration principle	اصل شتاب
acceleration space	فضای شتاب
tilted	شتاب پرتاب
tilts	شتاب پرتاب
centripetal acceleration	شتاب مرکزگرا
accelerated particle	ذره با شتاب
accelerating electrode	الکترود شتاب ده
accelerating power	قدرت شتاب
acceleration coefficient	ضریب شتاب
acceleration due to gravity	شتاب ثقل
acceleration of free fall	شتاب گرانی
acceleration of free fall	شتاب ثقل
acceleration time	زمان شتاب
jots	با شتاب نوشتن
jotted	با شتاب نوشتن
to come along	شتاب کردن
to look sharp	شتاب کردن
to make haste	شتاب کردن
transverse acceleration	شتاب عرضی
speeds	شتاب حرکت
jot	با شتاب نوشتن
spatchcock	با شتاب جادادن
to make a hurry	شتاب کردن
skeet	شتاب کردن
skelp	شتاب کردن
dispatches	کشتن شتاب
accelerators	الکترد شتاب ده
speeds	میزان شتاب
speeds	شتاب کامیابی
accelerator	الکترد شتاب ده
despatched	کشتن شتاب
despatching	کشتن شتاب
skelpit	شتاب کردن
dispatch	کشتن شتاب
dispatched	کشتن شتاب
retardation	شتاب منفی
despatches	کشتن شتاب
whirry	شتاب کردن
speeding	شتاب حرکت
speeding	شتاب کامیابی
speed	شتاب حرکت
speed	میزان شتاب
speed	شتاب کامیابی
speeding	میزان شتاب
velocity	سرعت سیر شتاب
velocities	سرعت سیر شتاب
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
grab off	با شتاب گرفتن قاپیدن
accelerated particle	ذره شتاب دار
to polish off	با شتاب پرداخت کردن
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
coefficient of acceleration	ضریب شتاب اقتصادی