Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
tilt	شتاب پرتاب
tilted	شتاب پرتاب
tilts	شتاب پرتاب
Other Matches
cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
one plus one	جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one	جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop	پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
delivery groups	مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
pentathlon	مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons	مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throwing	ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws	ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics	مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw	ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
command ejection	پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
provisional ball	گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
refire time	زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
deathlon	مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
delivery error	اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
expedience	شتاب
pelts	شتاب
cursoriness	شتاب
precipitation	شتاب
expediency	شتاب
haste	شتاب
hastiness	شتاب
over hasty	پر شتاب
hie thee	شتاب کن
pelted	شتاب
pelt	شتاب
at leisure	بی شتاب
acceleration lane	خط شتاب
at full lick	با شتاب
acceleration	شتاب
hustling	شتاب
hustles	شتاب
speeding	شتاب
unhurried	بی شتاب
accelerator	شتاب
hustled	شتاب
hustle	شتاب
unhurriedly	بی شتاب
accelerators	شتاب
in a hurry	در شتاب
speeds	شتاب
speed	شتاب
speeds	میزان شتاب
hie	شتاب کردن
linear acceleration	شتاب خطی
initial acceleration	شتاب اولیه
speeds	شتاب حرکت
d. haste	شتاب زیاد
negative acceleration	شتاب منفی
make a push	شتاب کردن
electron acceleration	شتاب الکترون
speeding	میزان شتاب
in a hurried state	در حال شتاب
impact acceleration	شتاب ضربه ای
hying	شتاب کردن
hurriedness	شتاب زدگی
instantaneous acceleration	شتاب لحظه ای
speeding	شتاب حرکت
speed	شتاب کامیابی
longitudinal acceleration	شتاب طولی
hastener	شتاب کننده
speeds	شتاب کامیابی
coefficient of acceleration	ضریب شتاب
accelerates	شتاب دادن
peremptory	شتاب امیز
accelerating electrode	الکترود شتاب ده
accelerating power	قدرت شتاب
acceleration coefficient	ضریب شتاب
acceleration due to gravity	شتاب ثقل
acceleration of free fall	شتاب ثقل
apparent gravity	شتاب گرانی
deceleration	شتاب کاهنده
hasty	شتاب زده
hurriedly	از روی شتاب
hurries	شتاب کردن
hurries	راندن شتاب
hurry	شتاب کردن
hurry	راندن شتاب
hurrying	شتاب کردن
hurrying	راندن شتاب
deceleration	شتاب منفی
apparent gravity	شتاب ثقل
acceleration of gravity	شتاب ثقل
acceleration of gravity	شتاب گرانش
accelerate	شتاب دادن
accelerometer	شتاب سنج
angular acceleratin	شتاب زاویهای
angular acceleration	شتاب زاویهای
acceleration of free fall	شتاب گرانی
accelerated	شتاب دادن
acceleration of gravity	شتاب گرانی
acceleration principle	اصل شتاب
acceleration space	فضای شتاب
acceleration time	زمان شتاب
accelerating	شتاب دادن
centripetal acceleration	شتاب مرکزگرا
to come along	شتاب کردن
despatches	کشتن شتاب
despatched	کشتن شتاب
previousness	شتاب زدگی
accelerated particle	ذره با شتاب
precipitateness	شتاب زدگی
jotted	با شتاب نوشتن
post haste	با شتاب فراوان
skeet	شتاب کردن
post deflection acceleration	شتاب ثانوی
accelerator	شتاب دهنده
dispatches	کشتن شتاب
to look sharp	شتاب کردن
to make a hurry	شتاب کردن
to make haste	شتاب کردن
jot	با شتاب نوشتن
transverse acceleration	شتاب عرضی
dispatch	کشتن شتاب
whirry	شتاب کردن
despatching	کشتن شتاب
jots	با شتاب نوشتن
dispatched	کشتن شتاب
positive acceleration	شتاب مثبت
skelp	شتاب کردن
normal acceleration	شتاب قائم
accelerator	الکترد شتاب ده
normal acceleration	شتاب عمودی
no hurry	شتاب نداریم
resultant acceleration	شتاب خالص
resultant acceleration	شتاب برایند
net acceleration	شتاب خالص
net acceleration	شتاب برایند
retardation	شتاب منفی
speed	میزان شتاب
speed	شتاب حرکت
speeding	شتاب کامیابی
skelpit	شتاب کردن
spatchcock	با شتاب جادادن
accelerators	الکترد شتاب ده
accelerators	شتاب دهنده
pelts	شتاب کردن ضربه
pelt	شتاب کردن ضربه
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
pelted	شتاب کردن ضربه
coefficient of acceleration	ضریب شتاب اقتصادی
velocities	سرعت سیر شتاب
velocity	سرعت سیر شتاب
at full pelt	با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
decelerating electrode	الکترد شتاب گیر
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
post haste	بسرعت شتاب فراوان
ion accelerator	شتاب دهنده یون
ionic centrifuge	شتاب دهنده یونی
jerks	میزان تغییر شتاب
jerking	میزان تغییر شتاب
jerked	میزان تغییر شتاب
jerk	میزان تغییر شتاب
linear accelerator	شتاب دهنده خطی
precipitately	از روی شتاب زدگی
accelerated particle	ذره شتاب دار
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
accelerator catalyst	کاتالیزور شتاب دهنده
to polish off	با شتاب پرداخت کردن
grab off	با شتاب گرفتن قاپیدن
accelerator board	تخته شتاب دهنده
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
get a wiggle on <idiom>	عجله کردن با شتاب رفتن
full pelt	با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
compass acceleration error	خطای شتاب جهت یاب
decelerete	بصورت منفی شتاب دادن
slow and sure	شتاب کار را خراب میکند
premature decision	تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
i am in a hurry for it	عجله دارم یا در شتاب هستم
weapon delivery	پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
automatic toss	روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
kinetic lead	سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go	دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
coriolis acceleration	شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
gals	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
red out	از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
earthquake factor	مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
ride control	سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
poomse	نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
launch	پرتاب
shoves	پرتاب
throw	پرتاب
shying	پرتاب
shyest	پرتاب
shyer	پرتاب
shoving	پرتاب
shied	پرتاب
shies	پرتاب
shy	پرتاب
tossed	پرتاب
toss	پرتاب
jaculation	پرتاب
throwing	پرتاب
jet	پرتاب
jets	پرتاب
jetted	پرتاب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com