Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 139 (7 milliseconds)
English	Persian
selfhood	شخصیت خودپسندی
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
egocentric	خودپسندی
big head	خودپسندی
self-satisfaction	خودپسندی
self satisfaction	خودپسندی
big heads	خودپسندی
selfness	خودپسندی
conceited	خودپسندی
selfishness	خودپسندی
egotism	خودپسندی
self assertion	خودپسندی
egotistic	مبنی بر خودپسندی
self admiration	تحسین خود خودپسندی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
his manners smackofselfishness	بوی خودپسندی از رفتارش میاید
persona	شخصیت ها
selfdom	شخصیت
intrapsychic	با شخصیت
presence	شخصیت
personage	شخصیت
personae	شخصیت ها
personas	شخصیت ها
identity	شخصیت
identities	شخصیت
notability	شخصیت
peronality	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
person	شخصیت
personality	شخصیت
personalities	شخصیت
personages	شخصیت
individuality	شخصیت
persons	شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
inadequate personality	شخصیت نابسنده
individuate	شخصیت دادن
juridical personality	شخصیت حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
modal personality	شخصیت هنجاری
multiple personality	شخصیت چندگانه
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality module	واحد شخصیت
shut in personality	شخصیت بسته
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
superego	شخصیت اخلاقی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
primary personality	شخصیت نخستین
personology	شخصیت شناسی
personification	شخصیت بخشی
personification	تجسم شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
personality test	ازمون شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
syntality	شخصیت گروهی
impersonator	شخصیت دهنده
cosmopolite	شخصیت جهانی
characterization	توصیف شخصیت
anal personality	شخصیت مقعدی
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
impersonators	شخصیت دهنده
personifying	شخصیت دادن به
personify	شخصیت دادن به
personifies	شخصیت دادن به
personified	شخصیت دادن به
self	شخصیت جنبه
depersonalization	زوال شخصیت
dual personality	شخصیت دوگانه
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
hypostatize or size	شخصیت دادن به
epileptoid personality	شخصیت صرعی
impersonality	عدم شخصیت
depersonalize	بی شخصیت کردن
impersonify	شخصیت دادن به
being	موجود زنده شخصیت
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
personifying	دارای شخصیت کردن
personify	دارای شخصیت کردن
corporate	دارای شخصیت حقوقی
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
personifies	دارای شخصیت کردن
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personified	دارای شخصیت کردن
amour propre	عزت نفس شخصیت
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
characters	مجسم کردن شخصیت
character	مجسم کردن شخصیت
personage	شخصیت بازیگران داستان
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
personalize	دارای شخصیت کردن
personages	شخصیت بازیگران داستان
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com