Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 145 (7 milliseconds)
English	Persian
modal personality	شخصیت هنجاری
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
anomie	بی هنجاری
modal	هنجاری
normlessness	بی هنجاری
anomy	بی هنجاری
modals	هنجاری
anomaly	بی هنجاری
anomalies	بی هنجاری
normality	هنجاری
normality	به هنجاری
normative	هنجاری
cultural anomy	بی هنجاری فرهنگی
normative model	الگوی هنجاری
abnormality	نابه هنجاری
normative economics	اقتصاد هنجاری
norm referenced tests	ازمونهای هنجاری
cultural anomie	بی هنجاری فرهنگی
social anomie	بی هنجاری اجتماعی
normative sciences	علوم هنجاری
abnormalities	نابه هنجاری
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
intrapsychic	با شخصیت
selfdom	شخصیت
presence	شخصیت
persona	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
identity	شخصیت
identities	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
peronality	شخصیت
personality	شخصیت
personalities	شخصیت
personages	شخصیت
notability	شخصیت
personage	شخصیت
person	شخصیت
persons	شخصیت
individuality	شخصیت
personas	شخصیت ها
personification	شخصیت بخشی
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
hypostatize or size	شخصیت دادن به
cosmopolite	شخصیت جهانی
depersonalization	زوال شخصیت
dual personality	شخصیت دوگانه
personification	تجسم شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
impersonality	عدم شخصیت
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
depersonalize	بی شخصیت کردن
multiple personality	شخصیت چندگانه
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
juridical personality	شخصیت حقوقی
personality test	ازمون شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
individuate	شخصیت دادن
inadequate personality	شخصیت نابسنده
impersonify	شخصیت دادن به
legal personality	شخصیت حقوقی
personality disturbance	اختلال شخصیت
characterization	توصیف شخصیت
personified	شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
self	شخصیت جنبه
impersonators	شخصیت دهنده
impersonator	شخصیت دهنده
personifies	شخصیت دادن به
superego	شخصیت اخلاقی
selfhood	شخصیت خودپسندی
primary personality	شخصیت نخستین
anal personality	شخصیت مقعدی
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
personology	شخصیت شناسی
shut in personality	شخصیت بسته
epileptoid personality	شخصیت صرعی
personifying	شخصیت دادن به
syntality	شخصیت گروهی
personify	شخصیت دادن به
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
personalize	دارای شخصیت کردن
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
amour propre	عزت نفس شخصیت
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
personified	دارای شخصیت کردن
personifies	دارای شخصیت کردن
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
corporate	دارای شخصیت حقوقی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
character	مجسم کردن شخصیت
being	موجود زنده شخصیت
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personifying	دارای شخصیت کردن
personages	شخصیت بازیگران داستان
characters	مجسم کردن شخصیت
personify	دارای شخصیت کردن
personage	شخصیت بازیگران داستان
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com