Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
Other Matches
clean
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleanest
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
to get religion
دین تازهای اختیارکردن
innovated
ایین تازهای ابتکار کردن
that is no new
اینکه خبر تازهای نبود
innovates
ایین تازهای ابتکار کردن
innovating
ایین تازهای ابتکار کردن
innovate
ایین تازهای ابتکار کردن
proselytised
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizes
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
brainwashed
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashes
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwash
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
proselytizing
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
contributory
موجب
inducement
موجب
contributive
موجب
origins
موجب
inducements
موجب
occasion
موجب
occasioning
موجب
occasions
موجب
cause
موجب
incurs
موجب
incurring
موجب
incurred
موجب
incur
موجب
offeror
موجب
in conformity with
بر موجب
causes
موجب
causing
موجب
whereby
که به موجب ان
origin
موجب
occasioned
موجب
variation
تغییرات
oscilliations
تغییرات
variations
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
entail
موجب شدن
sperm
موجب ایجادچیزی
conducive
موجب شونده
to bring forth
موجب شدن
affords
موجب شدن
entails
موجب شدن
affording
موجب شدن
afforded
موجب شدن
stumbling block
موجب لغزش
stumbling blocks
موجب لغزش
afford
موجب شدن
scourger
موجب بلا
entailing
موجب شدن
entailed
موجب شدن
bring
موجب شدن
effectuate
موجب شدن
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
pleasing
موجب مسرت
thorns
موجب ناراحتی
like a red rag to the bull
موجب خشم
thorn
موجب ناراحتی
give rise to
موجب شدن
gratifying
موجب خوشنودی
bringing
موجب شدن
cuse of a
موجب وحشت
brings
موجب شدن
sperms
موجب ایجادچیزی
ill fated
موجب بدبختی
promibitive
موجب منع
ranged
دامنه تغییرات
ranged
دامه تغییرات
range
دامه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
ranges
دامنه تغییرات
social changes
تغییرات اجتماعی
taste changes
تغییرات سلیقه
technological changes
تغییرات فنی
transaction file
فایل تغییرات
range
دامنه تغییرات
flux
تغییرات پی در پی جریان
flux and reflux
تغییرات زمانه
quantitative changes
تغییرات کمی
calculation variation
انالیز تغییرات
calculus of variations
حساب تغییرات
qualitative changes
تغییرات کیفی
chance variations
تغییرات تصادفی
coefficient of variation
ضریب تغییرات
isothermal change
تغییرات هم دما
deflection shift
تغییرات انحراف
incrementally
تغییرات پلهای
depth varies
عمق تغییرات
f. and reflux
تغییرات روزگار
output variability
تغییرات تولید
lateral shifts
تغییرات جانبی
lateral shifts
تغییرات عرضی
rate of changes
نرخ تغییرات
physical change
تغییرات فیزیکی
seasonal variations
تغییرات فصلی
tolerances
دامنه تغییرات
tolerance
دامنه تغییرات
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
evince
موجب شدن برانگیختن
hysteroid
موجب اختناق رحمی
sidesplitting
موجب تشنج پهلوها
drawing card
موجب جلب توجه
hysterogenic
موجب اختناق رحمی
evinced
موجب شدن برانگیختن
evinces
موجب شدن برانگیختن
lactogenic
موجب ترشح شیر
incentive
اتش افروز موجب
sufferance
سکوت موجب رضا
incentives
اتش افروز موجب
suspensor
موجب تعلیق نگاهدارنده
evincing
موجب شدن برانگیختن
resolutive
محلل موجب فسخ
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
inotropic
موجب انقباض ماهیچه
ulcerative
موجب تولید زخم
peristrephic
گرداننده موجب گردش
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
wind shear
تغییرات سمتی باد
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
flux
گداز تغییرات پی درپی
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
aspect change
تغییرات منظری هدف
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
modular range
دامنه تغییرات مدول
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
flunks
چیدن موجب شکست شدن
flunked
چیدن موجب شکست شدن
silert gives consent
خاموشی موجب رضا است
flunking
چیدن موجب شکست شدن
inuring
معتاد کردن موجب شدن
suspensory
موجب تعویق بیضه بند
lutenize
موجب ایجاد جسم زرد
belly laugh
هر چیزی که موجب خنده شود
motivate]
تحریک کردن موجب شدن
effecturate
موجب شدن انجام دادن
haste makes waste
تعجیل موجب تعطیل است
detractive
سبک کننده موجب کسرشان
inbreed
موجب شدن بوجود اوردن
troubler
موجب تصدیع خاطر مزاحمت
belly laughs
هر چیزی که موجب خنده شود
flunk
چیدن موجب شکست شدن
occasion
موجب شدن فراهم کردن
curiosity killed the cat
<idiom>
فضولی هم موجب دردسرمی شود
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
occasions
موجب شدن فراهم کردن
ignominious
موجب رسوایی ننگ اور
scarecrows
ادمک سرخرمن موجب ترس
scarecrow
ادمک سرخرمن موجب ترس
motivate
انگیختن موجب و سبب شدن
motivated
انگیختن موجب و سبب شدن
inures
معتاد کردن موجب شدن
inured
معتاد کردن موجب شدن
inure
معتاد کردن موجب شدن
motivating
انگیختن موجب و سبب شدن
motivates
انگیختن موجب و سبب شدن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
aeromancy
پیش بینی تغییرات هوا
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
apraxic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
tolerances
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
sounding rocket
موشک اکتشاف تغییرات جوی
atmosphere related syndrome
[ARS]
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
meteoropathy
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
tolerance
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
apractic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com