English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
Other Matches
volunteering سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteered سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteer سرباز داوطلب داوطلب شدن
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
applicants داوطلب
volunteered داوطلب
applicant داوطلب
volunteers داوطلب
entrants داوطلب
volunteering داوطلب
candidate داوطلب
candidates داوطلب
entrant داوطلب
go in for داوطلب
volunteer داوطلب
volunteering داوطلب شدن
volunteer داوطلب شدن
volunteer corps سپاه داوطلب
enlistee افراد داوطلب
to stand for داوطلب بودن
applicant سرباز داوطلب
applicants سرباز داوطلب
volunteers سپاه داوطلب
volunteered داوطلب شدن
stand for داوطلب بودن
enlistee سرباز داوطلب
riflecorps تفنگ داران داوطلب
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
applicants داوطلب نام نویسی
aspirant داوطلب کار یامقام
applicant داوطلب نام نویسی
aspirants داوطلب کار یامقام
to volunteer [for] داوطلب شدن [برای]
to go in for داوطلب شدن برای
yeomanry سواره نظام سرباز داوطلب
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
voluntaryist طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
registrant داوطلب ثبت نام یا ازمایش دهنده
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
enlisted داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
development aid volunteer دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
rushee دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
ayŠaye همیشه
sempre همیشه
incessantly همیشه
evermore همیشه
ay همیشه
at all times همیشه
frequenter همیشه رو
everywhen همیشه
for evermore همیشه
alway همیشه
year in year out همیشه
eer همیشه
for ever and aday همیشه
always همیشه
at any time <adv.> همیشه
anytime <adv.> همیشه
ever همیشه
any time <adv.> همیشه
ever- همیشه
at all hours <adv.> همیشه
amaranth همیشه بهار
resident که همیشه درکامپیوتراست
on tap <adj.> همیشه در دسترس
calendula گل همیشه بهار
insenescible همیشه جوان
as ever مانند همیشه
for good برای همیشه
stiller راکد همیشه
stillest راکد همیشه
once and for all <idiom> برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
stills راکد همیشه
dead load همیشه بار
still راکد همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
as usual مانند همیشه
immortally تا جاودان همیشه
tippling همیشه نوشیدن
aeon برای همیشه
foreverness برای همیشه
forever برای همیشه
infinite time برای همیشه
immortality برای همیشه
eternality برای همیشه
eternity برای همیشه
perpetuity برای همیشه
sempiternity برای همیشه
residents که همیشه درکامپیوتراست
tippled همیشه نوشیدن
tipple همیشه نوشیدن
permafrost همیشه یخبسته
sinedie برای همیشه
marigolds گل همیشه بهار
tipples همیشه نوشیدن
ay برای همیشه
marigold گل همیشه بهار
evermore برای همیشه
love lies bleeding گل همیشه بهار
forever برای همیشه
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
evergreen trees درختان همیشه سبز
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
chucker پرتابگر همیشه خطازن
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
abjures برای همیشه ترک گفتن
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
abjure برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
abjuring برای همیشه ترک گفتن
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
She is always making trouble for her friends. همیشه برای دوستانش درد سر بوده
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
increased اضافه
increases اضافه
surplus اضافه
surpluses اضافه
increscent اضافه
augmentation اضافه
in a. to به اضافه
increase اضافه
plussage اضافه
extra <adj.> اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
excess اضافه
addition اضافه
additions اضافه
extras اضافه
special <adj.> اضافه
excesses اضافه
overplus اضافه
spared اضافه
spare اضافه
extra اضافه
extra- اضافه
plusage اضافه
hottest سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com