English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
oenomel شراب عسلی
Other Matches
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
stool عسلی
footstools عسلی
soft عسلی
footstool عسلی
softer عسلی
end table عسلی
softest عسلی
honeyed عسلی
campstool عسلی تاشو
honey عسلی کردن
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
viniferous شراب زا
bacchus شراب
wine شراب
wines شراب
the juice of the grape شراب
wino معتاد به شراب
grail جام شراب
grcen wine شراب تازه
grcen wine شراب نارس
guzzler شراب خور
wineskin مشک شراب
fortified wine شراب قوی
vinous flavour طعم شراب
winebibber شراب خور
fortified wines شراب قوی
filtrate شراب ناب
enology شراب شناسی
winegrower شراب ساز
it is a racy wine شراب رادارد
oenologist شراب شناس
wine maker شراب ریز
wine cellar شراب دخمه
wine cellar انبار شراب
viticulturist شراب ساز
vinal بشکل شراب
viniferous دارای شراب
viniculture شراب سازی
vermt شراب افسنطین
ustulation سوزاندن شراب
wineglass جام شراب
riesling شراب سفید
rhenish wine شراب اسمانی
pottle رطل شراب
wines شراب نوشیدن
cider شراب سیب
decanted ریختن شراب
binge شراب خواری
wine شراب نوشیدن
cochineal قرمز شراب کش
decants ریختن شراب
decant ریختن شراب
decanting ریختن شراب
binges شراب خواری
scuppernong شراب انگور مشک
wineglasful گیلاس شراب خوری
cellars جای شراب انداختن
straw wine شراب شیرین کشمش
fortified wines شراب تقویت شده
loading امیختن موادخارجی به شراب
winepress خمره شراب سازی
vintnery عمده فروشی شراب
wineshop مغازه شراب فروشی
chianti نوعی شراب قرمز
vinic مربوط به شراب یا الکل
vinifacteur اسباب شراب سازی
vermouth شراب شیرین افسنطین
viniculture پرورش انگور شراب
vermouths شراب شیرین افسنطین
fortified wine شراب تقویت شده
cellar جای شراب انداختن
gill پیمانهای برای شراب
goblet گیلاس شراب تکه
fiascos ناکامی بطری شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
goblets گیلاس شراب تکه
chablis نوعی شراب سفید
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
bacchus رب النوع شراب و باده
enology مبحث شراب شناسی
vintners عمده فروش شراب
malmsey شراب شیرین قبرس
maderia شراب محصول مادریا
jeroboam جام شراب بزرگ
vintner عمده فروش شراب
argol دردشراب .ته نشین شراب
claret نوعی شراب قرمز
clarets نوعی شراب قرمز
gladstone نوعی شراب ارزان
frutex شراب شربت الکلی
gourmet خبره خوراک شراب شناس
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
gourmets خبره خوراک شراب شناس
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
vinometer الت سنجش الکل شراب
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
port شراب شیرین بارگیری کردن
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
to drink wine می خوردن شراب خوردن
winebag مشک شراب مشک
oenology می شناسی شراب شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com