Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
get off the ground
<idiom>
شروع خوب داشتن
Search result with all words
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
Other Matches
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off
شروع کردن شروع شدن
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation
شروع کار شروع
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
onset
شروع
kick off
شروع
open fire
شروع
inception
شروع
get-go
<idiom>
شروع
Redo it. Do it over again.
از سر شروع کن
kick-off
<idiom>
شروع
openings
شروع
beginning
شروع
beginnings
شروع
opening
شروع
incipience or ency
شروع
inchoation
شروع
right of begin
حق شروع
germinates
شروع به رشدکردن
resumption
تجدید شروع
initial point
نقطه شروع
shove off
<idiom>
شروع ،ترک
beginning of message
شروع پیام
alphas
اغاز شروع
burgeons
شروع برشدکردن
set about
<idiom>
شروع کردن
outbreaks
شروع حادثه
to strike into
شروع کردن
outbreak
شروع حادثه
incipit
شروع و اغاز
germinating
شروع به رشدکردن
beginning of negotiations
شروع مذاکره
cold start
شروع سرد
beginning of message
شروع پیغام
origin
نقطه شروع
hash mark
خط شروع مسابقه
initials
نقط ه شروع
commencer
شروع کننده
initialling
نقط ه شروع
take up
<idiom>
شروع یک سرگرمی
touch off
<idiom>
شروع کاری
initial
نقط ه شروع
initialled
نقط ه شروع
initialing
نقط ه شروع
proceed with deliberations
شروع مذاکرات
embarks
شروع کردن
embarking
شروع کردن
start in
<idiom>
شروع کار
restart
شروع مجدد
take up
<idiom>
شروع کردن
headstart
امتیاز در شروع
origins
نقطه شروع
initialed
نقط ه شروع
firing line
خط شروع تیراندازی
take on
<idiom>
شروع به همکاری
put in hand
شروع کردن
embark
شروع کردن
began
شروع کرده
embarked
شروع کردن
dozier
شروع به فسادکرده
terminus a que
نقطه شروع
lis mota
شروع دعوی
scratch line
خط شروع مسابقه
sorties
شروع حرکت
kick off
شروع حمله
get off on the wrong foot
<idiom>
بد شروع کردن
streek
شروع کردن
burgeon
شروع برشدکردن
starters
شروع کننده
warm start
شروع گرم
starter
شروع کننده
jump off
شروع حمله
jump off
شروع بحمله
attempted theft
شروع به سرقت
starting platform
سکوی شروع
tee off
شروع کردن
line of departure
خط شروع حمله
value
نقط ه شروع
set in
شروع کردن
set out
شروع بکارکردن
get the ball rolling
<idiom>
شروع چیزی
doziest
شروع به فسادکرده
dozy
شروع به فسادکرده
valuing
نقط ه شروع
launch an attack
شروع حمله
values
نقط ه شروع
commencing
شروع کردن
commences
شروع کردن
commenced
شروع کردن
get one's feet wet
<idiom>
شروع کردن
burgeoned
شروع برشدکردن
burgeoning
شروع برشدکردن
starting gate
دروازه شروع
restart
شروع دوباره
zeros
محل شروع
come to
<idiom>
شروع کاری
start of taxt
شروع متن
commence
شروع کردن
start bit
بیت شروع
zeroes
محل شروع
zero
محل شروع
start of heading
شروع عنوان
germinate
شروع به رشدکردن
splash line
خط شروع غواصی
start key
کلید شروع
start element
عنصر شروع
germinated
شروع به رشدکردن
rise and shine
شروع بیداری
attempts
شروع به جرم
alpha
اغاز شروع
kick off
<idiom>
شروع کردن
starting block
سکوی شروع
trig
خط شروع مسابقه
attempted
شروع به جرم
attempting
شروع به جرم
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
embark upon
شروع کردن
sortie
شروع حرکت
start signal
علامت شروع
attempt
شروع به جرم
redid
شروع مجدد از ابتدا
dday
روز شروع بکاری
forcing
شروع به عمل یا کار
d day
روز شروع عملیات
redoes
شروع مجدد از ابتدا
force
شروع به عمل یا کار
som
شروع پیام essage
do up
شروع بکار کردن
to gather way
شروع بحرکت کردن
commencement of employment
زمان شروع اشتغال
to break into a run
شروع کردن به دویدن
redo
شروع مجدد از ابتدا
forces
شروع به عمل یا کار
gate
دروازه شروع اسکی
to start
[for]
شروع کردن رفتن
[به]
to start
شروع کردن به دویدن
bomb out
شروع شیرجه از هواپیما
staging area
منطقه شروع عملیات
start
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
burst advertising
شروع تبلیغات شدید
to start from the beginning
[to start afresh]
از آغاز شروع کردن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
شروع به دعوی کردن
thrust line
خط شروع حمله ناگهانی
attempting to steal
شروع کردن به سرقت
attempting to inflict injury
شروع به ایراد جرح
redoing
شروع مجدد از ابتدا
begun
شروع کرده یا شده
playtime
موقع شروع نمایش
gambits
شروع بازی شطرنج
gambit
شروع بازی شطرنج
redone
شروع مجدد از ابتدا
to f. a laughing
شروع بخنده کردن
gates
دروازه شروع اسکی
atemmpting the imposible
شروع به جرم محال
attempted murder
شروع به قتل عمد
attempter
شروع کننده به جرم
launches
شروع کردن حمله
start the ball rolling
<idiom>
شروع انجام کار
tune up
شروع باواز کردن
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
blast off
شروع بپرواز کردن
blast-off
شروع بپرواز کردن
warm up
شروع کردن به کار
point
محل شروع چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com