English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (12 milliseconds)
English Persian
restart شروع مجدد
Search result with all words
halt دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
vertical تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
failure شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failures شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
resume شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumed شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumes شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
redid شروع مجدد از ابتدا
redo شروع مجدد از ابتدا
redoes شروع مجدد از ابتدا
redoing شروع مجدد از ابتدا
redone شروع مجدد از ابتدا
autoexec bat در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
CTR انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
ctrl انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
fall back شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
initialize تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
step restart شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
warm start شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
Other Matches
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
start off شروع کردن شروع شدن
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation شروع کار شروع
furthers مجدد
furthered مجدد
further مجدد
furthering مجدد
reflorescence مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
second مجدد
furthermore مجدد
renewed مجدد
further on مجدد
seconds مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reentrance دخول مجدد
restoration استقرار مجدد
reexport صادرات مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reintegration استقرار مجدد
reformat فرمت مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
regelation انجماد مجدد
remotion حرکت مجدد
reassurances اطمینان مجدد
regeneracy تولید مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
remarriages ازدواج مجدد
reinfection عفونت مجدد
remarriage ازدواج مجدد
reoccur فهور مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
resurgence طغیان مجدد
retrial ازمایش مجدد
readjustments سازگاری مجدد
readjustment سازگاری مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reloading بارکردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reload بارکردن مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
reporduce تولید مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reload پر کردن مجدد
replenishes پرکردن مجدد
restatements بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reinforcement وضع مجدد
reissuing چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
reissue چاپ مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
crossecheck مقابله مجدد
revisits ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
restatement بیان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
replenished تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishing تدارک مجدد
remands بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
remanded بازداشت مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
reconversion گرایش مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconviction محکومیت مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
rededication اهدا مجدد
rededication تقدیم مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry تملک مجدد
reapparition فهور مجدد
reallocation تخصیص مجدد
replenishes تدارک مجدد
recounts شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
re attachment توقیف مجدد
re claim تقاضای مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reeducation تربیت مجدد
resurvey بررسی مجدد
rerun اجرای مجدد
re election انتخاب مجدد
resorption مکیدن مجدد
re-ran نمایش مجدد
republication انتشار مجدد
repayments پرداخت مجدد
resupply اماد مجدد
retaking گرفتن مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
comebacks دستیابی مجدد
resale فروس مجدد
re-election انتخاب مجدد
retransmission مخابره مجدد
retaken گرفتن مجدد
retransmission ارسال مجدد
retread process تعمیر مجدد
reshipment حمل مجدد
reversion ترجمه مجدد
comeback دستیابی مجدد
resale حراج مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
redrawn رسم مجدد
redraws رسم مجدد
redrew رسم مجدد
repaint رسم مجدد
re-run نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-runs نمایش مجدد
retake گرفتن مجدد
redistribution توزیع مجدد
repayment پرداخت مجدد
redrawing رسم مجدد
redraw رسم مجدد
regenerating تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerate تولید مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerates تولید مجدد
retakes گرفتن مجدد
rehearsals تکرار مجدد
redeployment گسترش مجدد دادن
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
resets راه اندازی مجدد
recrudescence فهور مجدد برگشتگی
repeats انجام مجدد یک عمل
repeat انجام مجدد یک عمل
reset راه اندازی مجدد
reconditioning شرطی کردن مجدد
redistribution effect اثر توزیع مجدد
rediscount rate نرخ تنزیل مجدد
rallying point محل تجمع مجدد
redesign طراحی مجدد کردن
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
rallying points محل تجمع مجدد
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
reproduction تولید کردن مجدد
reconversion تبدیل مجدد پول
rain check بلیط مجانی یا مجدد
overpacking لفاف پیچی مجدد
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com