Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
Other Matches
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
pyramiding
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate
شرکت شرکت سهامی
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
corporation
موسسه
establishment
موسسه
instituted
موسسه
institutes
موسسه
corporations
موسسه
instituting
موسسه
institute
موسسه
establishments
موسسه
institution
موسسه
enterprises
موسسه
stablishment
موسسه
enterprise
موسسه
inst
موسسه
entity
موسسه مستقل
entities
موسسه مستقل
business
موسسه بازرگانی
bindery
موسسه صحافی
businesses
موسسه بازرگانی
finance house
موسسه مالی
pawnshop
موسسه رهنی
foundress
موسسه بانیه
enterprise
موسسه اقتصادی
enterprises
موسسه اقتصادی
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
installation
موسسه نظامی
installations
موسسه نظامی
installation property
مایملک موسسه
charitable institution
موسسه خیریه
translation agency
موسسه ترجمه
economic unit
موسسه دولتی و ...
closed shops
موسسه کارشناسی
credit institution
موسسه اعتباری
correctional institution
موسسه تادیبی
charity
موسسه خیریه
discount house
موسسه تنزیل
foundation
موسسه خیریه
closed shop
موسسه کارشناسی
charities
موسسه خیریه
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
social service
موسسه تعاون اجتماعی
joint enterprise
موسسه اقتصادی مشترک
jobholder
عضو ثابت موسسه
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
consolidation
ادغام دو یا چند موسسه
nonprofit firm
موسسه غیر انتفاعی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
institute of materials management
موسسه مدیریت مواد
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
establishments
موسسه دسته کارکنان
carriers
موسسه حمل و نقل
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
carrier
موسسه حمل و نقل
charles babbage institute
موسسه چارلز بابیج
establishment
موسسه دسته کارکنان
shipping agent
موسسه حمل کالا
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
wiring
موسسه سیم سازی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
clearinghouse
موسسه تهاتری لندن انبار
firmer
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firms
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firm
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firmest
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
soundex code
کد حقوقی
legal
حقوقی
de jure
حقوقی
juridical
حقوقی
jural
حقوقی
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
haute couturer
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsider
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
outsiders
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
commentaries
تفسیر حقوقی
legal personality
شخصیت حقوقی
solicitor
مشاور حقوقی
commentary
تفسیر حقوقی
civil proceedings
اقدامات حقوقی
legal responsibility
مسئوولیت حقوقی
pay voucher
حواله حقوقی
pay grade
ضریب حقوقی
juridical person
شخص حقوقی
jeopardy
گرفتاری حقوقی
pay voucher
سند حقوقی
legal
مشروع حقوقی
corporate body
شخص حقوقی
medicolegal
پزشکی- حقوقی
artificial persons
اشخاص حقوقی
civil
داخلی حقوقی
jurisprudence
علم حقوقی
legal person
شخص حقوقی
legal fiction
تصور حقوقی
legal adviser
مشاور حقوقی
law term
اصطلاح حقوقی
law agent
نماینده حقوقی
juristically
از لحاظ حقوقی
juridically
از لحاظ حقوقی
juridical personality
شخصیت حقوقی
legal counsel
مشاور حقوقی
Legal Advisor
مشاور حقوقی
legal committee
کمیته حقوقی
legal department
اداره حقوقی
solicitors
مشاور حقوقی
soundex code
کد حقوقی پرسنلی
legal entity
شخص حقوقی
legal advisor
مشاور حقوقی
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
net net worth
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
writer to the signet
مشاور حقوقی اسکاتلندی
indictable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
The formalities of judicial process.
تشریفات حقوقی وقضایی
indictable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
punishable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
lawyers
مشاور حقوقی حقوقدان
penal
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
to obtain legal advice
مشاوره حقوقی دریافتن
lawyer
مشاور حقوقی حقوقدان
actionable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
civil low
سیستم حقوقی رم باستان
indictable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com