English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
radius شعاع دایره
semidiameter شعاع دایره
Search result with all words
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
Other Matches
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
epicycle دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
quadrant ربع دایره ربع محیط دایره
ray شعاع
beams شعاع
radius of curvature شعاع خم
rayless بی شعاع
beam شعاع
radius شعاع
short range با شعاع عمل کم
short-range با شعاع عمل کم
radius gage شابلون شعاع
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radius of gyration شعاع چرخش
radial of a well شعاع یک چاه
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
light beam شعاع نور
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
ionic ray شعاع یونی
radius of curvature شعاع انحناء
radius of a well شعاع یک چاه
covalent radius شعاع کووالانسی
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of extrados شعاع برونسو
radius of giration شعاع چرخش
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of influence شعاع تاثیر
light ray شعاع نور
radius of action شعاع اثر
radius of action شعاع عمل
radius of intrados شعاع درونسو
radius vector شعاع حامل
image ray شعاع تصویر
corner radius شعاع کنج
average radius شعاع میانه
triradiate دارای سه شعاع
average radius شعاع میانگاه
nuclear radius شعاع هسته
casualty radius شعاع تلفات
atomic radius شعاع اتمی
radius شعاع عملیات
radiating شعاع افکندن
bohr radius شعاع بور
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
electron beam شعاع الکترون
effective radius شعاع موثر
radius of curvatupe شعاع انحناء
main beam شعاع اصلی
gyoradius شعاع چرخش
short swing پیچهای با شعاع کم
an incident ray شعاع ساقط
mean radius شعاع میانه
stellate شعاع دار
atomic radius شعاع اتم
ionic radius شعاع یونی
radiates شعاع افکندن
light beam recorder ثبات شعاع نور
light ray bending انحراف شعاع نور
medium range با شعاع عمل متوسط
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
effective radius of a well شعاع موثر چاه
sea room شعاع مانور دریایی
searchlight sonar سونار شعاع باریک
casualty radius شعاع تولید تلفات
wood ray شعاع اوندی چوبی
pencilled پرتوی شعاع دار
very short شعاع عمل خیلی کم
van der waals radius شعاع وان در والس
very long شعاع عمل زیاد
double beam شعاع مضاعف نور
radiant شعاع گستر درخشان
destruction radius شعاع تخریب مین
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage radius شعاع خطر مین
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
department دایره
circling دایره
disk دایره
sphere دایره
disks دایره
Dingbat دایره
spheres دایره
division دایره
departments دایره
divisions دایره
compass دایره
recurring curve دایره
rhomb دایره
rondel دایره
rondelle دایره
circuit دایره
roundel دایره
roundle دایره
field دایره
circuits دایره
agencies دایره
agency دایره
subdivision دایره
tambourine دایره
circle دایره
fielded دایره
fields دایره
circled دایره
circles دایره
tambourines دایره
vertical circle دایره قائم
cyclometer دایره سنج
equinoctial colure دایره اعتدال
encyclopaedia دایره المعارف
chord وتر دایره
diallist دایره ساز
diffusion circle دایره پخش
discobolus دایره انداز
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
eclipic دایره البروج
ecliptic دایره البروج
great circle دایره عظیمه
hemicycle نیم دایره
hour circle دایره ساعتی
quadrant چهار یک دایره
quadrant ربع دایره
pitch circle دایره گام
pericycle دایره محیطیه
orbiculate دایره وار
north circle دایره شمالگان
mohr's circle دایره مور
mohr's circle دایره موهر
rhumb دایره افقی
turning circle دایره گردش
timbrel دایره زنگی
tactile circle دایره بساوشی
stress circle دایره تنش
growth ring دایره سالیانه
spheral بشکل دایره
small circle دایره صغیره
growth ring دایره رشد
sextant یک ششم دایره
semi circle نیم دایره
gyre گردش دایره
half round نیم دایره
orbicularly دایره وار
cycloidal وابسته به دایره
diameter قطر دایره
sectors قطاع دایره
sector قطاع دایره
branches دایره قسمت
encyclopaedias دایره المعارف
adjutant general دایره پرسنل
branch دایره قسمت
circlet دایره کوچک
encyclopedia دایره المعارف
circled محیط دایره
azimuth circle دایره سمتیه
circulars دایره وار
tambourines دایره زنگی
encyclopedias دایره المعارف
circlets دایره کوچک
Equator دایره استوا
timbre دایره زنگی
circle محیط دایره
circles محیط دایره
circling محیط دایره
absolute دایره نامحدود
meridians دایره نیمروز
absolutes دایره نامحدود
diameters قطر دایره
encyclopedic دایره المعارفی
meridians دایره طول
meridian دایره نیمروز
cash office دایره صندوق
lobe دایره سازی
limbs دایره مدرج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com