English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (6 milliseconds)
English Persian
an incident ray شعاع ساقط
Other Matches
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
he forefeited his right حق او ساقط شد
lapsed ساقط
miscarried جنین ساقط
lapse vi ساقط شدن
lapsed ppa ساقط شده
casuing to lapse ساقط کننده
lapsible ساقط شدنی
an incident ray پرتو ساقط
abortive foatus جنین ساقط
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
it is no longer valid از درجه اعتبار ساقط است
void از درجه اعتبار ساقط کردن
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
lapsing سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
lapses سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
lapsable سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
lapse سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
ray شعاع
radius of curvature شعاع خم
radius شعاع
rayless بی شعاع
beam شعاع
beams شعاع
main beam شعاع اصلی
ionic ray شعاع یونی
image ray شعاع تصویر
radial of a well شعاع یک چاه
nuclear radius شعاع هسته
radius of gyration شعاع چرخش
mean radius شعاع میانه
gyoradius شعاع چرخش
light ray شعاع نور
light beam شعاع نور
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
ionic radius شعاع یونی
radially شعاع وار
radius of influence شعاع تاثیر
radius of intrados شعاع درونسو
radius vector شعاع حامل
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
semidiameter شعاع دایره
stellate شعاع دار
triradiate دارای سه شعاع
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of giration شعاع چرخش
radius of extrados شعاع برونسو
radiometer شعاع سنج
radius gage شابلون شعاع
radius of a well شعاع یک چاه
radius of action شعاع عمل
radius of action شعاع اثر
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of curvature شعاع انحناء
radius of curvature شعاع خمیدگی
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
effective radius شعاع موثر
covalent radius شعاع کووالانسی
corner radius شعاع کنج
casualty radius شعاع تلفات
radius شعاع دایره
average radius شعاع میانگاه
radius شعاع عملیات
bohr radius شعاع بور
atomic radius شعاع اتم
atomic radius شعاع اتمی
short swing پیچهای با شعاع کم
average radius شعاع میانه
electron beam شعاع الکترون
short range با شعاع عمل کم
short-range با شعاع عمل کم
radiates شعاع افکندن
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiating شعاع افکندن
light beam recorder ثبات شعاع نور
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
searchlight sonar سونار شعاع باریک
radiant شعاع گستر درخشان
pencilled پرتوی شعاع دار
sea room شعاع مانور دریایی
effective radius of a well شعاع موثر چاه
double beam شعاع مضاعف نور
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
destruction radius شعاع تخریب مین
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage radius شعاع خطر مین
wood ray شعاع اوندی چوبی
very long شعاع عمل زیاد
very short شعاع عمل خیلی کم
van der waals radius شعاع وان در والس
light ray bending انحراف شعاع نور
medium range با شعاع عمل متوسط
casualty radius شعاع تولید تلفات
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
his right of ownership lapsed حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beams عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
hydraulic radius شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com