English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
nuclear radius شعاع هسته
Other Matches
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
beams شعاع
rayless بی شعاع
beam شعاع
ray شعاع
radius شعاع
radius of curvature شعاع خم
radius of giration شعاع چرخش
radius of extrados شعاع برونسو
radius vector شعاع حامل
atomic radius شعاع اتم
radius of giration شعاع ژیراسیون
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
radius of influence شعاع تاثیر
an incident ray شعاع ساقط
radius of intrados شعاع درونسو
atomic radius شعاع اتمی
radius شعاع عملیات
short range با شعاع عمل کم
short swing پیچهای با شعاع کم
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
radiating شعاع افکندن
semidiameter شعاع دایره
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
triradiate دارای سه شعاع
radius شعاع دایره
stellate شعاع دار
short-range با شعاع عمل کم
average radius شعاع میانه
radius of curvature شعاع خمیدگی
corner radius شعاع کنج
covalent radius شعاع کووالانسی
ionic radius شعاع یونی
effective radius شعاع موثر
electron beam شعاع الکترون
mean radius شعاع میانه
main beam شعاع اصلی
radius of gyration شعاع چرخش
light ray شعاع نور
light beam شعاع نور
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
image ray شعاع تصویر
ionic ray شعاع یونی
average radius شعاع میانگاه
casualty radius شعاع تلفات
bohr radius شعاع بور
radius of a well شعاع یک چاه
radius of action شعاع اثر
radius gage شابلون شعاع
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of curvature شعاع انحناء
gyoradius شعاع چرخش
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
radius of action شعاع عمل
light beam recorder ثبات شعاع نور
light ray bending انحراف شعاع نور
searchlight sonar سونار شعاع باریک
sea room شعاع مانور دریایی
casualty radius شعاع تولید تلفات
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
medium range با شعاع عمل متوسط
effective radius of a well شعاع موثر چاه
double beam شعاع مضاعف نور
destruction radius شعاع تخریب مین
damage radius شعاع خطر مین
damage radius شعاع منطقه خسارت
wood ray شعاع اوندی چوبی
very long شعاع عمل زیاد
very short شعاع عمل خیلی کم
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
pencilled پرتوی شعاع دار
van der waals radius شعاع وان در والس
radiant شعاع گستر درخشان
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
core هسته
nucleus هسته
nuclel هسته ها
membrane هسته
membranes هسته
nuclei هسته
necleus هسته
magnet core هسته
center web هسته
seedless بی هسته
stoning هسته
kernels هسته
atom هسته
atoms هسته
air core بی هسته
stone هسته
stones هسته
kernel هسته
cores هسته
magnet yoke هسته اهنربا
magnetic core هسته مغناطیسی
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
stable nucleus هسته پایدار
solenoid core هسته سولنئید
uncleation هسته زایی
iron core هسته اهن
magnet core هسته اهنربا
nuclear power plant نیروگاه هسته ای
secure kernel هسته امن
nuclear power station نیروگاه هسته ای
laminated core هسته متورق
luminescent center هسته لومینسانس
red nucleus هسته قرمز
macronucleus هسته بزرگتر
magnet core هسته مغناطیسی
transformer core هسته ترانسفورماتور
unstable nucleus هسته ناپایدار
watertight core هسته اب بندی
nuclear magneton مگنتون هسته
nuclear size اندازه هسته
nucleate دارای هسته
nucleonics هسته شناسی
nucleophile هسته دوست
pulvinar هسته بالشتک
nuclear electron الکترون هسته
nuclear charge بار هسته
mesoplast هسته یاخته
nutlet هسته کوچک
headword واژههای هسته
micronucleus خرد هسته
headwords واژههای هسته
stoned هسته درآورده
nucellus هسته تخم چه
coil core هسته بوبین
core of the earth هسته زمین
core oven کوره هسته
core pin خار هسته
aciniform هسته دار
kernels هسته اصلی
kernel هسته اصلی
binucleate دارای دو هسته
endocarp پوسته هسته
enucleation هسته دراوری
core nail سوزن هسته
arcuate nucleus هسته کمانی
armature core هسته ارمیچر
cherry pit هسته گیلاس
caudate nucleus هسته دمی
binucleated دارای دو هسته
condensation nucleus هسته چگالش
binuclear دارای دو هسته
core gap چاک هسته
core hole سوراخ هسته
atomic nucleus هسته اتم
core iron اهن هسته
core loss اتلاف هسته
cores هسته یا دیوارهستهای
yoke هسته ترانسفورماتور
syncytium سلول چند هسته ایی
heteronuclear ناهم هسته
nucleus لب هسته مرکزی
hollow core هسته مجوف
nuclei لب هسته مرکزی
homonuclear جور هسته
inside diameter قطر هسته
heteronuclear ناجور هسته
impervious core هسته ناتراوا
growler هسته گراولر
gracile nucleus هسته باریک
cores هسته سنگ
core هسته سنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com