English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
Other Matches
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
lurid شعله تیره شعله دودنما
luridly شعله تیره شعله دودنما
flame scraf با شعله پهن کردن
flame harden با شعله سخت کردن
flares شعله زنی شعله
flare شعله زنی شعله
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
turn-off خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
to put out خاموش کردن
hush خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
outed خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
turn off خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
quenching خاموش کردن
put out خاموش کردن
smother خاموش کردن
smothered خاموش کردن
out خاموش کردن
smothers خاموش کردن
out- خاموش کردن
smothering خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
dout خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
powers خاموش کردن یک وسیله
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
turn off خاموش کردن یاشدن
turn-off خاموش کردن یاشدن
turn out باکلید خاموش کردن
to laugh down با خنده خاموش کردن
to talk down خاموش یاساکت کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
power خاموش کردن یک وسیله
snubbing سربالا خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
powered خاموش کردن یک وسیله
snub سربالا خاموش کردن
quenched خاموش کردن ترساندن
powering خاموش کردن یک وسیله
turn-offs خاموش کردن یاشدن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
snuff بافوت خاموش کردن
quench خاموش کردن ترساندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
fight the fire اتش خاموش کردن
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
stills ساکت کردن خاموش شدن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
power down قطع برق خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
still ساکت کردن خاموش شدن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
quench دفع کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
ingle شعله
bonefire شعله
flaming شعله ور
flames شعله
flameproof ضد شعله
flamy شعله ور
flame proof ضد شعله
flashproof ضد شعله
flame شعله
aflame شعله ور
alights شعله ور
alighted شعله ور
alight شعله ور
flaring شعله ور
afire شعله ور
inflammable شعله ور
aphlogistic بی شعله
flameless بی شعله
alighting شعله ور
heating flame شعله
neutral flame شعله خنثی
calenture شعله ور شدن
flame test محک شعله
flame thrower شعله افکن
flame holder شعله نگهدار
inflammation شعله ور سازی
reducing flame شعله احیاگر
oxidizing flame شعله اکساینده
flashproof لباس ضد شعله
flashless charges خرج بی شعله
oriflamme شعله زرین
flash suppressor شعله پوش
flareback پس زهنی شعله
flamy شعله مانند
flamboyant شعله دار
fire thrower شعله افکن
flashbacks برگشت شعله
lurid flame شعله تیره
backfires پس زدن شعله
backfired پس زدن شعله
backfire پس زدن شعله
flame damper شعله خفه کن
lurid flame شعله دودنما
falmethrower شعله افکن
backfiring پس زدن شعله
fire point نقطه شعله
flashbacks پس زدن شعله
flashback برگشت شعله
flashback پس زدن شعله
torch cutting [برشکاری شعله ای]
flamboyant شعله مانند
white flame شعله سفید
positive glow شعله مثبت
positive glow شعله اندی
twin jet blowpipe مشعل دو شعله
anode glow شعله اندی
gaslight شعله گاز
commissioning pennant پرچم شعله
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
powder cutting برش توسط شعله
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
backblast شعله عقب نشینی
muzzle bell شعله پوش شیپوری
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi flame burner اجاق چند شعله
blind coal زغال سنگ بی شعله
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
flash reducer کم کننده شعله باروت
flashless charges خرج کم کننده شعله
flameproof عایق شعله ضد اتش
inflammable قابل شعله ورشدن
flashback screen توری مانع شعله
oxy hydrogen flame شعله اکسی ئیدروژن
reducer کم کننده شعله یا حرارت
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
flames شعله زدن زبانه کشیدن
flame شعله زدن زبانه کشیدن
to burn blue شعله یا نور ابی دادن
muzzle brake شعله پوش لوله توپ
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com