English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
translucid شفاف کننده
Other Matches
glassine نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
transparently شفاف
hyaline شفاف
perspicuous شفاف
crystal شفاف
crystals شفاف
overlay شفاف
overlaying شفاف
overlays شفاف
transpicuous شفاف
pellucid شفاف
nitid شفاف
crystalline شفاف
translucid شفاف
clearer شفاف
clearest شفاف
clears شفاف
glaze ice یخ شفاف
clear ice یخ شفاف
transparent شفاف
transparencies شفاف
lucid شفاف
diaphanous شفاف
clear شفاف
transparency شفاف
clear شفاف زدودن
black ice یخ شفاف روی اب
hyaloid زجاجی شفاف
opaque غیر شفاف
transparent color رنگ شفاف
semitransparent نیمه شفاف
transluscent نیم شفاف
translucent نیم شفاف
translucent نیمه شفاف
fluoresce شفاف شدن
semigloss نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semiopaque نیمه شفاف
clearer شفاف زدودن
clearest شفاف زدودن
tumbler لیوان [شفاف]
lucidity شفاف بودن
sharp picture تصویر شفاف
amorphous غیر شفاف
clear picture تصویر شفاف
sleeker صاف شفاف
sleekest صاف شفاف
clears شفاف زدودن
shellac لاک شفاف
sleek صاف شفاف
sharp image تصویر شفاف
clear varnish لاک شفاف
fluoroscope صفحه شفاف رادیوسکپی
elucidate توضیح دادن شفاف
elucidates توضیح دادن شفاف
elucidated توضیح دادن شفاف
elucidating توضیح دادن شفاف
dioptrics مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
Cellophane لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
to see through از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
celluloid لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
xerophthalmia خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
canopy پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopies پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
map template صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
iceneedle یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
acrylic پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
alabaster [کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
rounded گرد شده شفاف شده
hyaline cartilage غضروف شفاف غضروف هیالن
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
clear روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
practicer تمرین کننده مشق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
bandwidth یچ کننده
renunciant کننده
prattfall پچ پچ کننده
prater پچ پچ کننده
renunciant رد کننده
fillers پر کننده
mitigative کم کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com