Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
north easterly
شمال شرقی
north-easterly
شمال شرقی
northeastern
شمال شرقی
northeastward
شمال شرقی
Search result with all words
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north east
شمال شرق شمال شرقی
northeast
شمال شرقی شمال شرق
northeaster
نسیم شمال شرقی
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northeastward
بطرف شمال شرقی
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
Other Matches
Oriental rug
فرش شرقی
[از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north west
شمال غرب شمال غربی
north north east
میان شمال و شمال خاور
northwest
شمال غرب شمال غربی
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
oriental
شرقی
eastern
شرقی
levantine
شرقی
levanter
شرقی
eastward
شرقی
mongolian draw
کشیدن شرقی
south-eastern
جنوب شرقی
bagnio
زندان شرقی
greek church
کلیسای شرقی
eastern hemisphere
نیمکره شرقی
orientalizing style
سبک شرقی
turkey bath
حمام شرقی
to lie east and west
شرقی غربی
orientally
بسبک شرقی ها
turkish closet
مستراح شرقی
southeast
جنوب شرقی
south eastern
جنوب شرقی
tussah
کرم ابریشم شرقی
laura
صومعه کلیسای شرقی
dinghies
قایق هند شرقی
dinghy
قایق هند شرقی
southeaster
توفان جنوب شرقی
greek catholic
عضو کلیسای شرقی
byzantine
وابسته بروم شرقی
southeaster
باد جنوب شرقی
Hindoo
سبک شرقی
[معماری]
southeastward
بطرف جنوب شرقی
east end
قسمت شرقی لندن
orientalism
عقاید یا سیاست شرقی
tussore
کرم ابریشم شرقی
the old world
نیم کره شرقی
tusseh
کرم ابریشم شرقی
easternmost
شرقی ترین نقطه
eastermost
اقصی نقطهء شرقی
eastermost
شرقی ترین نقطه
easternmost
اقصی نقطهء شرقی
southeasterner
ساکن نواحی جنوب شرقی
OCM
شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
breeze
بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
archimandrite
رئیس دیر در کلیسای شرقی
breezed
بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezes
بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
soputheasternmost
در دورترین نقطه جنوب شرقی
breezing
بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
ORIA
اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
neo platonism
فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
lascar
نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
ASEAN
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
Eastern design
طرح های شرقی
[مربوط به شرق آسیا ]
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
razorback
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
golden horde
سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
northerly
شمال
north
شمال
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
northerner
اهل شمال
northerners
اهل شمال
north western
شمال غربی
northbound
عازم شمال
northwestern
شمال غربی
northeast
شمال خاوری
north wind
باد شمال
north-east
شمال شرق
north west
شمال باختر
north-western
شمال غربی
north
روبه شمال
north
باد شمال
north westerly
شمال غربی
north westerly
در شمال باختر
north-westerly
شمال غربی
north-westerly
در شمال باختر
northerly
به سمت شمال
arctic
قطب شمال
the north pole
قطب شمال
North Pole
قطب شمال
northwest
شمال باختری
north-west
شمال غرب
northwardly
سوی شمال
north east
در شمال خاور
magnetic north
شمال مغناطیسی
north east
شمال خاور
true north
شمال حقیقی
true north
شمال واقعی
true north
شمال جغرافیایی
arcturus
نگهبان شمال
ina northerly direction
سوی شمال
grid north
شمال شبکه
compass north
شمال مغناطیسی
epsilon bootis
رایت شمال
compass rose
شمال نما
northern
ساکن شمال
NW
شمال غربی
north-eastern
از شمال خاوری
north-eastern
رو به شمال شرق
Libya
شمال افریقا
Ivy League
نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
upstater
اهل شمال استان
northernmost
دورترین محل در شمال
north-eastern
به سوی شمال شرق
NW
مخفف شمال غرب
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
celestial north pole
قطب شمال عالم
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
north light roof
بام شمال نور
norther
بیشتر بطرف شمال
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northeaster
باد شمال خاوری
north wester
باد شمال باختر
compass north
شمال قطب نما
Nordic
وابسته به شمال اروپا
northwester
باد شمال غربی
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
northward
بسوی شمال شمالا
north easter
باد شمال خاور
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
uptown
واقع در محلات شمال شهر
lemming
موش صحرایی قطب شمال
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
orientalize
خاوری شدن شرقی ماب شدن
south-east
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
south east
جنوب خاوری جنوب شرقی
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com