Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
municipalities
شهریا بخشی که دارای شهرداری است
municipality
شهریا بخشی که دارای شهرداری است
Other Matches
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
City Hall
شهرداری
municipality
شهرداری
municipalities
شهرداری
municipal
مربوط به شهرداری
City Hall
ساختمان شهرداری
mayoralty
ریاست شهرداری
jurat
رئیس شهرداری
town halls
کاخ شهرداری
town halls
عمارت شهرداری
guildhall
عمارت شهرداری
guildhalls
عمارت شهرداری
dump car
ماشین شهرداری
burgomaster
اعضای شهرداری
town council
انجمن شهرداری
mayorship
ریاست شهرداری
municipal budget
بودجه شهرداری
town hall
عمارت شهرداری
municipal council
انجمن شهرداری
municipally
بوسیله شهرداری
municipal court
دادگاه شهرداری
town hall
کاخ شهرداری
municipal revenue
درامد شهرداری
municipal spending
مخارج شهرداری
municipally
از راه شهرداری
municipally
از لحاظ شهرداری
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
town hall
تالار شهرداری یا فرمانداری
councilman
عضو انجمن شهرداری
dump truck
کامیون زباله بر شهرداری
town clerk
کارمند شهرداری یافرمانداری
town halls
تالار شهرداری یا فرمانداری
municipalize
بدست شهرداری دادن
municipalist
متخصص درامور شهرداری
podesta
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
boroughs
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
alderman
نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen
نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
sextet
شش بخشی
Centigrade
صد بخشی
triarchy
سه بخشی
fractions
بخشی از
parochial
بخشی
fraction
بخشی از
triplet
سه بخشی
ninefold
نه بخشی
as part of
بخشی از
tripartite
سه بخشی
portions
بخشی
regional
<adj.>
بخشی
local
<adj.>
بخشی
portion
بخشی
bisection
دو بخشی
sectoral
بخشی
divisor
بخشی
sectorial
بخشی
trichotomous
سه بخشی
sextets
شش بخشی
hexaploid
شش بخشی
dichotomous
دو بخشی
partial
بخشی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
contributing
هم بخشی کردن
fytte
بخشی ازشعر
partial
بخشی قسمتی
equipartition principle
اصل هم بخشی
refreshments
نیرو بخشی
drill tang
بخشی از مته
rehabilitation
توان بخشی
genbraliztion
کلیت بخشی
animations
جان بخشی
animation
جان بخشی
contributes
هم بخشی کردن
healthfulness
صحت بخشی
contributed
هم بخشی کردن
stanzas
بخشی از بازی
heptamerous
هفت بخشی
contribute
هم بخشی کردن
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
effectiveness
تاثیر بخشی
dezincification
فرسودگی بخشی
refreshment
نیرو بخشی
stanza
بخشی از بازی
vivification
حیات بخشی
stanine scale
مقیاس نه بخشی
fractions
1-بخشی از یک واحد
two sector economy
اقتصاد دو بخشی
triploid
سه قسمتی سه بخشی
trichotomy
سه بخشی بودن
fraction
1-بخشی از یک واحد
efficiency
اثر بخشی
sectoral integation
یکپارچگی بخشی
sectoral integation
ادغام بخشی
slice
بخشی از چیزی
stanine score
نمره نه بخشی
stens
مقیاس ده بخشی
part way
بخشی از راه
polychotomy
چند بخشی
pleasurableness
فرح بخشی
effectiveness
اثر بخشی
two sector model
الگوی دو بخشی
physical medicine
طب توان بخشی
personification
شخصیت بخشی
pleasurability
لذت بخشی
slices
بخشی از چیزی
part
بخشی از چیزی
satisfactoriness
رضایت بخشی
vitalization
حیات بخشی
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
lobes
بخشی از عضله یا مغز
contribution
هم بخشی همکاری وکمک
lobe
بخشی از عضله یا مغز
array
بخشی از داده در آرایه
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
course
بخشی از غذا اموزه
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
barge-course
[بخشی از سفال بام]
a rosy future
آینده امید بخشی
contributions
هم بخشی همکاری وکمک
staves
مقیاس پنج بخشی
stanza
بخشی ازبازی هاکی
stanzas
بخشی ازبازی هاکی
coursed
بخشی از غذا اموزه
courses
بخشی از غذا اموزه
arrays
بخشی از داده در آرایه
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
charitableness
خیرخواهی صدقه بخشی
flushes
فایل یا بخشی از حافظه
fetches
دستیابی به بخشی از حافظه
fetched
دستیابی به بخشی از حافظه
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
subsegment
بخشی کوچک یک سگمنت
flushing
فایل یا بخشی از حافظه
tags
بخشی از دستور کامپیوتری
tag
بخشی از دستور کامپیوتری
revivification
باز جان بخشی
fetch
دستیابی به بخشی از حافظه
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
partial
نیمه کاره بخشی از
nose band
بخشی از کلگی اسب
flush
فایل یا بخشی از حافظه
filed
بخشی از داده روی کامپیوتر
building unit
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
file
بخشی از داده روی کامپیوتر
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
selective
نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
box section leg
ساق یا پایه بخشی از جعبه
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
palm of a glove
بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
reviviscence
بهوش اوری نیرو بخشی
the pale
بخشی از ایرلند که در قلمردانگلیس است
selectively
نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
A part of Iranian territory.
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
zeroes
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
zero
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
zeros
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
internal
دستوری که بخشی از سیستم عامل است
titillate
بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillated
بطور لذت بخشی تحریک کردن
beginnings
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginning
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
titillates
بطور لذت بخشی تحریک کردن
highlights
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlight
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
titillating
بطور لذت بخشی تحریک کردن
front line
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
branches
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
bung
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bunged
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bunging
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bungs
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
storage
بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com