English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (62 milliseconds)
English Persian
the bill was read for the first time شور اول لایحه تمام شد
Other Matches
essays لایحه
essay لایحه
bills لایحه
bill لایحه
statement of defence لایحه دفاعیه
first reading of a bill شوراول لایحه
cross bill لایحه دفاعیه
financial bill لایحه مالی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
To pass a bI'll through parliament . لایحه یی را از مجلس گذراندن
the bill got throught the majlis لایحه از مجلس گذشت
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
bills سند مالی لایحه یا طرح قانونی
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
first reading طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
amendments پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
amendment پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
rider ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
rejoinder پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas تمام نما اینه تمام نما
panorama تمام نما اینه تمام نما
thorough تمام
full-face تمام رخ
full face تمام رخ
out and out تمام
rounded پر تمام
incomplete نا تمام
fullest تمام
lion's share تمام
full تمام
thru تمام
completing تمام
complete تمام
through تمام
completed تمام
completes تمام
whole تمام
out-and-out تمام
full-length تمام قد
whole length تمام قد
all night در تمام شب
off تمام
full length تمام قد
it is all up تمام شد
entire تمام
It's over. تمام شد.
yame تمام
unfinished تمام نشده
to eat up تمام کردن
attained تمام کردن
lie-in تمام شدن
processor تمام کننده
rounds complete تیر تمام شد
pucka تمام عیار
pukka تمام عیار
round d. دوجین تمام
to see through تمام کردن
to see out تمام کردن
thorough going تمام وکمال
to draw to an end تمام شدن
run out of تمام کردن
short measure full measure پیمانه تمام
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
integrate تمام کردن
attains تمام کردن
to blow over تمام شدن
to fill out تمام کردن
attaining تمام کردن
to finish off تمام کردن
main بزرگ تمام
three whole years سه سال تمام
thoro تمام وکمال
thoro کامل تمام
the game is up بازی تمام شد
to run away with تمام کردن
main مهم تمام
lie in تمام شدن
fulfils تمام کردن
fulfills تمام کردن
the whole world تمام دنیا
fulfilling تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
the full of the moon ماه تمام
attain تمام کردن
payment in full پرداخت تمام
depletable تمام شدنی
all risks تمام خطرات
full blown تمام شکفته
full blown تمام کامل
all out باشدت تمام
all d. در تمام روز
defunct تمام شده
full duplex تمام دو رشتهای
full moon ماه تمام
full mouthed تمام دندان
full orbed تمام روشن
full pay حقوق تمام
full pay مواجب تمام
full scale تمام عیار
all this تمام اینها
full automatic تمام اتوماتیک
ammo zero مهمات تمام
cosecant قطرفل تمام
consumptible تمام شدنی
consummative تمام کننده
completive تمام کننده
end of mission ماموریت تمام
by all means با تمام وسائل
f. and fell تمام بودن
f. sixmiles 6میل تمام
fiddle away تمام کردن
finisher تمام کننده
fulfill تمام کردن
full adder تمام افزایشگر
an a fact تمام شده
full screen تمام صفحه
due تمام شده
exhaustible تمام شدنی
get through تمام کردن
give out تمام شدن
hade شیب تمام
he is fifty تمام دارد
through تمام شده
holohedral تمام وجه
full-time تمام وقت
holohedron تمام وجهی
holosymmetric تمام وجه
in full تمام وکمال
in full fig درلباس تمام
mast high تمام افراشته
full subtractor تمام کاهشگر
fully automatic machine تمام اتومات
fully automatic تمام اتوماتیک
full time تمام روز
full tracked تمام شنی
full tracked تمام زنجیر
peter تمام شدن
fullest تمام قدرت
fullest تمام تکمیل
full تمام قدرت
full تمام تکمیل
full view نمای تمام رخ
full wave تمام موج
full word تمام کلمه
fullmouthed تمام دندان
fullword تمام کلمه
over with تمام شده
passed تمام شدن
outed در بیرون تمام
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
goes تمام شدن
full-page تمام صفحه
par excellence به تمام معنی
dyed-in-the-wool تمام عیار
dyed-in-the-wool به تمام معنی
dyed-in-the-wool تمام و کمال
yearlong یکسال تمام
yean round در تمام سال
out- در بیرون تمام
out در بیرون تمام
fuller کامل تر تمام تر
all : همه تمام
forth تمام کردن
finishing تمام کاری
all- : همه تمام
passes تمام شدن
A whole week یک هفته تمام
full-scale تمام عیار
finished تمام شده
integral کامل تمام
pass تمام شدن
wrap up تمام شدن
all day long <idiom> تمام روز
cosines جیب تمام
unfailing تمام نشدنی
wholly تمام وکمال
cosine جیب تمام
best of both worlds <idiom> تمام مزایا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com