Dictiornary-Farsi | شوسه انعطاف پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
flexible pavement	شوسه انعطاف پذیر


Other Matches

elastic	انعطاف پذیر
flexible	انعطاف پذیر
supple	انعطاف پذیر
flexible	انعطاف پذیر تا شدنی
flexible disk	دیسک انعطاف پذیر
flexible footing	شالوده انعطاف پذیر
elastic supply	عرضه انعطاف پذیر
elastic demand	تقاضای انعطاف پذیر
flexible price	قیمت انعطاف پذیر
flexible tariff	تعرفه انعطاف پذیر
flexible budget	بودجه انعطاف پذیر
inelastic	غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
pavement	شوسه
roadway	شوسه
roadways	شوسه
pavements	شوسه
travelled way	شوسه
bridge carriageway	شوسه پل
single carriageway road	راه با یک شوسه
concrete pavement	شوسه بتنی
dual carriageway	شوسه دوگانه
frontage road	شوسه کناری
service road	شوسه کناری
flexible pavement	شوسه نرم
dual carriageways	شوسه دوگانه
surface	پوشش شوسه سطح
roadway	راه ارابه رو شوسه
dual carriageway road	راه با دو شوسه جدا
roadways	راه ارابه رو شوسه
surfaces	پوشش شوسه سطح
surfaced	پوشش شوسه سطح
the prismatic colours	رنگهای هفتگانه شوسه
metalled road	جاده شوسه یا اسفالته سرد
ruts	جای چرخ عمیق روی شوسه
rut	جای چرخ عمیق روی شوسه
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
inflections	انعطاف
inflexion	انعطاف
inflexions	انعطاف
plasticity	انعطاف
inflection	انعطاف
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
pliable	قابل انعطاف
rigidity	انعطاف ناپذیری
uncompromising	غیرقابل انعطاف
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
resile	انعطاف داشتن
malleability	قابلیت انعطاف
rigid	انعطاف ناپذیر
flexibility	قابلیت انعطاف
flexibility	انعطاف پذیری
plasticity	انعطاف پذیری
pliability	قابلت انعطاف
inflexibility	انعطاف ناپذیری
flexible	قابل انعطاف
flexibtlity	انعطاف پذیری
flexible lead	اتصال قابل انعطاف
nonflexible price	قیمت انعطاف ناپذیر
price responsiveness	انعطاف پذیری قیمت
nonflexible wage	مزد انعطاف ناپذیر
flexible joint	اتصال قابل انعطاف
smooth <adj.>	نرم وقابل انعطاف
wage rigidity	انعطاف ناپذیری مزد
flexible cord	سیم قابل انعطاف
soft <adj.>	نرم وقابل انعطاف
waxy flexibility	انعطاف پذیری مومی
flexible disk	دیسک قابل انعطاف
flexibilitas cerea	انعطاف پذیری مومی
wage flexibility	انعطاف پذیری دستمزد
price rigidity	انعطاف ناپذیری قیمت
intorsion	پیچش ساقه انعطاف
intortion	پیچش ساقه انعطاف
rigidity of prices	انعطاف ناپذیری قیمت ها
rigidity of wages	انعطاف ناپذیری مزدها
flexible shaft	محور قابل انعطاف
economic flexibility	انعطاف پذیری اقتصادی
malleable	نرم وقابل انعطاف
lock step	غیر قابل انعطاف
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
flexible arm lamp	چراغ مطالعه قابل انعطاف
unalterably <adv.>	به طور غیر قابل انعطاف
software flexibility	انعطاف پذیری نرم افزار
flexible metal hose	لوله فلزی قابل انعطاف
immutably <adv.>	به طور غیر قابل انعطاف
unchangeably <adv.>	به طور غیر قابل انعطاف
flexible fuel tubing	لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
bine	هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
air foil	سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
foiled	مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils	مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil	مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling	مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
lanolin	لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
elastic	قابل کش امدن قابل انعطاف
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
pliable	خم پذیر
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
proton acceptor	پرتون پذیر
severable	تفکیک پذیر
regulable	تنظیم پذیر
remediable	درمان پذیر
remediable	چاره پذیر
fissile	شکاف پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
corruptible	فساد پذیر
remediable	گزیر پذیر
figurable	شکل پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
protractile	امتداد پذیر
reducible	تقلیل پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
refutable	تکذیب پذیر
rotatable	چرخش پذیر
revocable	ابطال پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
protean	شکل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
impressionable	تاثر پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
increasable	افزایش پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
healable	درمان پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
fatigable	خستگی پذیر
flxible	خمش پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
liquefiable	گداز پذیر
fusible	گداز پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
perfectible	کمال پذیر
fixable	ثبات پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
pilable	انحنا پذیر
pervious	نفوذ پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
mutable	تغییر پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perturbable	اشوب پذیر
fissionable	شکافت پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر