English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
wildfowler شکارچی غاز وحشی
Other Matches
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
hunters شکارچی
gunner شکارچی
predaceous شکارچی
huntress زن شکارچی
gatherer شکارچی
predators شکارچی
orion شکارچی
orionis شکارچی
huntsmen شکارچی
huntsman شکارچی
predacious شکارچی
jaeger شکارچی
predator شکارچی
hunter شکارچی
gunners شکارچی
fowler شکارچی پرندگان
poachers شکارچی دزدکی
stand کمینگاه شکارچی
gamma orionis گاما- شکارچی
betelgeuse الفا- شکارچی
rabbiter شکارچی خرگوش
bellatrix گاما- شکارچی
gunners شکارچی با تفنگ
alpha orionis الفا- شکارچی
poacher شکارچی دزدکی
woodman جنگلبان شکارچی
beta orionis بتا- شکارچی
birder شکارچی مرغان
gunner شکارچی با تفنگ
delta orionis دلتا- شکارچی
pothunter شکارچی ایلخی
wildfowler شکارچی پرندگان ابی
put to بگروه شکارچی پیوستن
pot hunter شکارچی که هر چه دید شکارمیکند
bow hunter شکارچی با تیر و کمان
waterfowler شکارچی مرغان شناگر
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
sealer شکارچی گوساله ماهی مهردار
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
whipper همدست شکارچی که تازی ها راباشلاق میراند
tallyho صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
orion منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
whipper in کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
buck fever هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
ruffian وحشی
anthropophagus وحشی
savages وحشی
savaging وحشی
ruffians وحشی
gris وحشی
savaged وحشی
boarish وحشی
Gothic وحشی
ferine وحشی
hare brained وحشی
savage وحشی
barbaric وحشی
sylvatic وحشی
wilds وحشی
unmannerly وحشی
ungovernable وحشی
wildest وحشی
unshapen وحشی
wild وحشی
ruttish وحشی
truculent وحشی
rambunctious وحشی
barbarous وحشی
undaunted وحشی
uncivilized وحشی
feral وحشی
ferocious وحشی
unshaped وحشی
toadflax کتان وحشی
barbarize وحشی کردن
wildness وحشی گری
wildling حیوان وحشی
mustang اسب وحشی
onion couch یکجور جو وحشی
onion grass یکجور جو وحشی
imbrute وحشی شدن
horsemint نعناع وحشی
saracen کافر وحشی
semi barbarian نیم وحشی
gothicism وحشی گری
tiger cat گربه وحشی
feral child کودک وحشی
fellness وحشی گری
farouche وحشی صفت
manlike جنس نر وحشی
Wild West غرب وحشی
charlock خردل وحشی
wild rice برنج وحشی
on the same p as the savages درترازو وحشی ها
barbarise وحشی کردن
bullock گوساله وحشی
parsnip هویج وحشی
parsnip زردک وحشی
parsnips هویج وحشی
brutalised وحشی شدن
cheetah یوزپلنگ وحشی
bestiality وحشی گری
parsnips زردک وحشی
mallard اردک وحشی
wildlife حیوانات وحشی
brutalises وحشی شدن
brutalising وحشی شدن
bullocks گوساله وحشی
buffaloes گاو وحشی
buffalo گاو وحشی
brutalizing وحشی شدن
brutalizes وحشی شدن
brutalized وحشی شدن
wildcat گربه وحشی
wildcats گربه وحشی
brutalize وحشی شدن
wildfowl اردک وحشی
mallards اردک وحشی
headaches خشخاش وحشی
savage وحشی شدن
grossed وحشی توده
savages وحشی کردن
savages وحشی شدن
savaging وحشی کردن
grosses وحشی توده
gross وحشی توده
grossest وحشی توده
savaged وحشی کردن
uncivilly وحشی بی ادب
grosser وحشی توده
grossing وحشی توده
uncivil وحشی بی ادب
savaged وحشی شدن
cheetahs یوزپلنگ وحشی
headache خشخاش وحشی
savage وحشی کردن
savaging وحشی شدن
sheldrake اردک وحشی دریایی
marihuana تنباکوی وحشی بیابانی
ruffianly گردن کلفت وحشی
marijuana تنباکوی وحشی بیابانی
styrax بوته وحشی جاوی
troglodyte انسانهای غارنشین وحشی
wild parsley انواع هویج وحشی
buffs گاو وحشی زردنخودی
buff گاو وحشی زردنخودی
wild beasts جانوران وحشی وحوش
feral حیوان شکاری وحشی
the african savages وحشی های آفریقا
ferocity وحشی گری سبعیت
mallards نوعی مرغابی وحشی
barbarian ادم وحشی یابربری
barbarians ادم وحشی یابربری
mallard نوعی مرغابی وحشی
leopards پلنگ گربه وحشی
leopard پلنگ گربه وحشی
gooseberry bush درخت انگور وحشی
madcap ادم بی پروا و وحشی
greylag غاز وحشی اروپایی
barbarise وحشی گری کردن
caprifig درخت انجیر وحشی
perfection of savagery نهایت وحشی گری
brent یکجورغاز وحشی کوچک
brutal حیوان صفت وحشی
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
perfection of savagery کمال وحشی گری
polecats موش خرمای وحشی اروپایی
catamount ادم پس کوهی و وحشی صفت
catamountain ادم پس کوهی و وحشی صفت
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
wild eyed دارای چشمان وحشی وخیره
polecat موش خرمای وحشی اروپایی
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
masterwort سنبل ختایی جاوه وحشی
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
passenger pigeon کبوتر وحشی امریکای شمالی
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
diana الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
to have the wild stag's foot <idiom> در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
cougars گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougar گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com