Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 246 (32 milliseconds)
English
Persian
hunt
شکار کردن
hunted
شکار کردن
hunts
شکار کردن
predation
شکار کردن
Search result with all words
bag
شکار کردن با تیر
bags
شکار کردن با تیر
shoot
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
turtle
لاک پشت شکار کردن
turtles
لاک پشت شکار کردن
hound
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
poach
دزدکی شکار کردن
poach
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
دزدکی شکار کردن
poached
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
دزدکی شکار کردن
poaches
برخلاف مقررات شکار صید کردن
course
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunt
اداره کردن تازیها در شکار
hunted
اداره کردن تازیها در شکار
hunts
اداره کردن تازیها در شکار
hunting
شکار کردن جستجو کردن
weigh in
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
rabbit
شکار خرگوش کردن
rabbits
شکار خرگوش کردن
snipe
پاشله شکار کردن
sniped
پاشله شکار کردن
snipes
پاشله شکار کردن
sniping
پاشله شکار کردن
chase
دنبال کردن شکار کردن
chased
دنبال کردن شکار کردن
chases
دنبال کردن شکار کردن
chasing
دنبال کردن شکار کردن
chace
دنبال کردن شکار کردن
foxhunt
باتازی شکار روباه کردن
give tongue
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to p on any one's preserves
در جای قورق شکار کردن
to rid to hounds
با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds
با تازی شکار روباه کردن
Other Matches
quarries
شکار
hunt
شکار
hunts
شکار
gamey
پر از شکار
game
شکار
chace
شکار
quarry
شکار
quarrying
شکار
hank
شکار
prey
شکار
chevy
شکار
predatin
شکار
hanks
شکار
hunted
شکار
chases
شکار
venery
شکار
chase
شکار
ravin
شکار
hunting
شکار
gameless
بی شکار
chasing
شکار
chased
شکار
hank
طعمه شکار
hunting district
شکار گاه
hunting ground
شکار گاه
quarries
شکار موردنظر
hanks
طعمه شکار
area drive
شکار دواندن
hunter
اسب شکار
fair game
شکار قانونی
hunters
اسب شکار
quarries
لاشه شکار
quarry
لاشه شکار
shotgunner
شکار با تفنگ
poniter
نوعی سگ شکار ی
gunning
شکار با تفنگ
shootings
شکار باتفنگ
king hunt
شاه شکار
ducking
شکار مرغابی
huntsmen
شکار باز
huntsman
شکار باز
quarry
شکار موردنظر
quarrying
لاشه شکار
quarrying
شکار موردنظر
fowling
شکار پرنده
shanking
شکار کوسه
predatory habit
خوی شکار
blood sport
کشتن شکار
blood sports
کشتن شکار
shooting
شکار باتفنگ
victims
دستخوش شکار
game law
قانون شکار
falconry
شکار با شاهین
victim
دستخوش شکار
gamy
پراز شکار
whaling
شکار نهنگ
to go a hunting
شکار رفتن
game
سرگرمی شکار
game keep
پاسبان شکار
fair game
شکار مجاز
raven
شکار طعمه شکاری
ravens
شکار طعمه شکاری
prowls
درپی شکار گشتن
raptatorial
لازم برای شکار
prowling
درپی شکار گشتن
prowled
درپی شکار گشتن
raptatory
لازم برای شکار
find
یافتن بوی شکار
big game
شکار حیوانات بزرگ
predatory
تغذیه کننده از شکار
finds
یافتن بوی شکار
shoot
هدف گرفتن شکار
hunting
شکار دشمن یا زیردریایی
foxhunt
شکار روباه باتازی
pointers
سگ شکاری یابنده شکار
pointer
سگ شکاری یابنده شکار
game
شکار گرفته شده
shoots
هدف گرفتن شکار
stool
گروه فریبنده شکار
deer stalking
شکار اهو و گوزن
hog dress
بریدن گلوی شکار
cub hunting
شکار بچه روباه
predatorial
تغذیه کننده از شکار
prowl
درپی شکار گشتن
outfitter
فروشنده لوازم شکار
predators
تغذیه کننده از شکار
outfitters
فروشنده لوازم شکار
shining
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
checked
و شدن بوی شکار
predator
تغذیه کننده از شکار
checks
و شدن بوی شکار
bow hunting
شکار با تیر و کمان
chevy
فریاد هنگام شکار
check
و شدن بوی شکار
wood craft
جنگل شناسی از لحاظ شکار
predacious
شکاری تغذیه کننده از شکار
tufter
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
jaeger
علاقمند به شکار مرد شکارچی
safaris
سفر برای شکار بزرگ
safari
سفر برای شکار بزرگ
close season
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
predaceous
شکاری تغذیه کننده از شکار
master of
سرپرست گروه شکار روباه
open season
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
retriever
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
foxhounds
تازی مخصوص شکار روباه
cover
بوته زار پناهگاه شکار
privilegium
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
decoy shooting
شکار به کمک مرغ دام
coverings
بوته زار پناهگاه شکار
foxhound
تازی مخصوص شکار روباه
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
covers
بوته زار پناهگاه شکار
cases
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
challenge
[of a dog]
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
case
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
wildfowl
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
covert
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
sported
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
mask
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
stag hunting
شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
falconry
تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
setters
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
still hunting
روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
setter
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
sports
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
masks
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
sport
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
bolting
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolted
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
small game
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
bolts
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolt
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
fowling piece
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
hoick
فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
flu flu
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
gamey
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
floo floo
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
breaks
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
actaeon
اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
strike
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
jacklight
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
pigsticking
شکار گراز وحشی با نیزه گراز کشی
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
Imperial Silk Hunting Carpet
فرش شکارگاهی ابریشمی درباری
[این فرش مربوط به قرن شانزده میلادی بوده و در زمینه حاشیه از صحنه های شکار به همراه گل های شاه عباسی و اسلیمی استفاده شده است.]
hunting design
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com