English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
hunting شکار کردن جستجو کردن
Other Matches
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
inspect جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspected جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects جستجو کردن بررسی کردن کنترل
chases دنبال کردن شکار کردن
chace دنبال کردن شکار کردن
chase دنبال کردن شکار کردن
chased دنبال کردن شکار کردن
chasing دنبال کردن شکار کردن
fishes جستجو کردن طلب کردن
combed شانه کردن جستجو کردن
attempting تقلا کردن جستجو کردن
fished جستجو کردن طلب کردن
attempted تقلا کردن جستجو کردن
attempt تقلا کردن جستجو کردن
fish جستجو کردن طلب کردن
hunted صید کردن جستجو کردن در
hunts صید کردن جستجو کردن در
to look up نگاه کردن جستجو کردن
combing شانه کردن جستجو کردن
comb شانه کردن جستجو کردن
attempts تقلا کردن جستجو کردن
hunt صید کردن جستجو کردن در
predation شکار کردن
hunts شکار کردن
hunt شکار کردن
hunted شکار کردن
ransacked جستجو کردن
ransack جستجو کردن
seeking جستجو کردن
search جستجو کردن
seeks جستجو کردن
seach جستجو کردن
seek جستجو کردن
ransacking جستجو کردن
ransacks جستجو کردن
to smell about جستجو کردن
to feel after any thing جستجو کردن
to search after جستجو کردن
to search جستجو کردن
scours جستجو کردن
mouse جستجو کردن
track down <idiom> جستجو کردن
searchingly جستجو کردن
surveillance جستجو کردن
searches جستجو کردن
mouses جستجو کردن
to scratch about جستجو کردن
searched جستجو کردن
scour جستجو کردن
scoured جستجو کردن
to browse through جستجو کردن
to rummage جستجو کردن
snook جستجو کردن
seeds جستجو کردن
hunt after جستجو کردن
hunt for جستجو کردن
seed جستجو کردن
hunt up جستجو کردن
to hunt up جستجو کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
bags شکار کردن با تیر
rabbit شکار خرگوش کردن
snipes پاشله شکار کردن
sniping پاشله شکار کردن
sniped پاشله شکار کردن
poaches دزدکی شکار کردن
snipe پاشله شکار کردن
poach دزدکی شکار کردن
bag شکار کردن با تیر
poached دزدکی شکار کردن
to prospect [for] جستجو کردن [برای]
to hunt out جستجو کردن ویافتن
to search گشتن [جستجو کردن]
to make r. after something چیزی را جستجو کردن
to sift through something با زیر و رو جستجو کردن
to grub جستجو کردن [برای]
to grub about جستجو کردن [برای]
wild goose chase <idiom> ناامیدانه جستجو کردن
go through <idiom> جستجو وکنکاش کردن
turtles لاک پشت شکار کردن
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
turtle لاک پشت شکار کردن
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
hunts اداره کردن تازیها در شکار
hunted اداره کردن تازیها در شکار
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
hunt اداره کردن تازیها در شکار
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
grub زمین کندن جستجو کردن
grubs زمین کندن جستجو کردن
grubbed زمین کندن جستجو کردن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
to dig up با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
shoot زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
head-hunting <idiom> جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
search فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
linear روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searched روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
backwards جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distributes سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distribute سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
hank شکار
prey شکار
game شکار
hunting شکار
chevy شکار
hunted شکار
chasing شکار
chase شکار
predatin شکار
chace شکار
chases شکار
quarries شکار
quarry شکار
quarrying شکار
hanks شکار
ravin شکار
hunts شکار
hunt شکار
chased شکار
venery شکار
gamey پر از شکار
gameless بی شکار
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com