Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Other Matches
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
nick
شکاف دادن بریدگی
nicks
شکاف دادن بریدگی
nicking
شکاف دادن بریدگی
nicked
شکاف دادن بریدگی
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
cavitation
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
crash protected
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
surge protector
محافظ تغییر ناگهانی ولتاژ محافظ نوسان برق
escorts
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorted
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
shield
بدنه محافظ دیواره محافظ
shields
بدنه محافظ دیواره محافظ
guarding
صفحه محافظ روکش محافظ
guards
صفحه محافظ روکش محافظ
guard
صفحه محافظ روکش محافظ
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
encipher
برمز نوشتن رمز نوشتن
notches
بریدگی
rift
بریدگی
rifts
بریدگی
incisions
بریدگی
gully
اب بریدگی
incisure
بریدگی
hyphens
بریدگی
breaking
بریدگی
hyphen
بریدگی
gullies
اب بریدگی
incision
بریدگی
gash
بریدگی
gashed
بریدگی
gashes
بریدگی
gashing
بریدگی
scissor
بریدگی
score
بریدگی
scored
بریدگی
gulleys
اب بریدگی
scores
بریدگی
scission
بریدگی
kert
بریدگی
jaggy
بریدگی
detruncation
بریدگی
kerf
بریدگی
jag
بریدگی
jaggedness
بریدگی
notch
بریدگی
cut
تخفیف بریدگی
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
dented
دندانه بریدگی
cut
برش بریدگی
cuts
برش بریدگی
dents
دندانه بریدگی
cuts
تخفیف بریدگی
denting
دندانه بریدگی
dent
دندانه بریدگی
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
corner cut
بریدگی گوشه
kert
جای بریدگی با
edge notched
با بریدگی لبهای
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
grips
بریدگی برای گذراندن اب
gripping
بریدگی برای گذراندن اب
gripped
بریدگی برای گذراندن اب
grip
بریدگی برای گذراندن اب
boutonniere
بریدگی یاشکاف جای دکمه
DVD
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
cell protection
حفافت سل
protection
حفافت
egis
حفافت
preservation
حفافت
safekeeping
حفافت
custody
حفافت
conservation
حفافت
safe guard
حفافت
security
حفافت
collective protection
حفافت جمعی
storage protection
حفافت حافظه
system security
حفافت سیستم
conservable
قابل حفافت
degree of protection
میزان حفافت
shields
حفافت کردن
data protection
حفافت داده ها
collective protection
حفافت گروهی
protection
عمل حفافت
shield
حفافت کردن
format
حفافت حافظه و..
storage protection
حفافت انباره
data encryption
حفافت داده
x ray protection
حفافت رونتگن
formats
حفافت حافظه و..
protect
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
guard
حفافت کردن
shielded
حفافت شده
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
anodic protection
حفافت اندی
anti skid protection
حفافت از لغزش
guards
حفافت کردن
protection ring
حلقه حفافت
protects
حفافت کردن
physical security
حفافت تاسیسات
overcurrent device
دستگاه حفافت
protect by fuse
حفافت با فیوز
protection key
کلید حفافت
protection level
سطح حفافت
impedance protection
حفافت امپدانس
protecting
حفافت کردن
safety gap
دهانه حفافت
maintenance
حفافت کردن
file protection
حفافت فایل
cathode protection
حفافت کاتدی
file protection
حفافت پرونده
self protection
حفافت از خود
soil conservation
حفافت خاک
safe keeping
حفافت توجه
safeguard
حفافت کردن
memory protection
حفافت حافظه
safeguards
حفافت کردن
block protection
حفافت بلوک
armor protection
حفافت زرهی
safeguarding
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
guarding
محافظ
protective
محافظ
shelterer
محافظ
keepers
محافظ
herder
محافظ
preserver
محافظ
guard
محافظ
guards
محافظ
guardian
محافظ
keeper
محافظ
preservative
محافظ
screens
محافظ
screening, screenings
محافظ
screened
محافظ
screen
محافظ
guardians
محافظ
preservatives
محافظ
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
copy protection
حفافت دربرابر کپی
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
shield
حفافت کردن درمقابل
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
file protect ring
حلقه حفافت فایل
protected location
مکان حفافت شده
shields
حفافت کردن درمقابل
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
distance protection
وسیله حفافت فاصله
environmental conservation
حفافت محیط زیست
keeps
حفافت امانت داری
keep
حفافت امانت داری
insulation protection
حفافت عایق بندی
protective fire
اتشهای حفافت کننده
software protection
حفافت نرم افزاری
ward
محجور حفافت بخش
wards
محجور حفافت بخش
high tension protection
حفافت فشار قوی
overload protection
حفافت بار زیاد
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
unprotected field
میدان حفافت نشده
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
power system protection
حفافت سیستم قدرت
protected field
میدان حفافت شده
protecting ring
حلقه حفافت کننده
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
shielding region
ناحیه حفافت کننده
bulwark
دیواره محافظ
bulwarks
دیواره محافظ
helmets
ماسک محافظ
squirrel cage
قفسه محافظ
keeper
[protector]
[presever]
نگاهدار
[محافظ ]
jet blast deflector
توری محافظ
helmet
ماسک محافظ
frigates
ناو محافظ
frigate
ناو محافظ
parried
محافظ باش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com