Dictiornary-Farsi | شکستگی فرتوتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 92 (1 milliseconds)

English	Persian
d. age	شکستگی فرتوتی


Other Matches

second childhood	فرتوتی
senility	فرتوتی
decropitude	فرتوتی
decrement	فرتوتی کهنگی
decrepitude	حالت ضعف و ناتوانی فرتوتی
breaking	شکستگی
consenescence	شکستگی
breakages	شکستگی
aliasing	شکستگی
breakage	شکستگی
brokenness	شکستگی
heartbreak	دل شکستگی
break down	شکستگی
vulnerability	شکستگی
fracturing	شکستگی
distortion	شکستگی
distortions	شکستگی
decrepitude	شکستگی
infirmness	شکستگی
decropitude	شکستگی
disconsolateness	دل شکستگی
disconsolation	دل شکستگی
head crash	شکستگی هد
jaggies	شکستگی
labefaction	شکستگی
oblique joint	شکستگی کج
sawtooth distortion	شکستگی
nicks	شکستگی
fraction	شکستگی
fractured	شکستگی
rupturing	شکستگی
ruptures	شکستگی
fractions	شکستگی
break	شکستگی
breaks	شکستگی
fracture	شکستگی
nicking	شکستگی
nicked	شکستگی
nick	شکستگی
rupture	شکستگی
fractures	شکستگی
cracks	شکستگی
crack	شکستگی
refraction	شکستگی
sound distortion	شکستگی صدا
crashingly	شکستگی خرابی
image cintraction	شکستگی تصویر
hot brittle	شکستگی گرم
hydrogen embrittleness	شکستگی هیدروژنی
image distortion	شکستگی تصویر
crash	شکستگی خرابی
crashing	شکستگی خرابی
crashes	شکستگی خرابی
crashed	شکستگی خرابی
strike joint	شکستگی طولی
red brittleness	شکستگی سرخ
wrech	کشتی شکستگی
compound fracture	شکستگی باز
compound fractures	شکستگی باز
knack	صدای شکستگی
fracturing	گسیختن شکستگی
wrecking	کشتی شکستگی
wreck	کشتی شکستگی
fractures	شکستگی استخوان
shipwrecked	کشتی شکستگی
shipwreck	کشتی شکستگی
heartbreaking	مایه دل شکستگی
crack-up	درهم شکستگی
crack up	درهم شکستگی
wrack	کشتی شکستگی
fracturing	شکستگی استخوان
fractures	گسیختن شکستگی
wrecks	کشتی شکستگی
blue brittle	شکستگی ابی
fracture	گسیختن شکستگی
fractured	شکستگی استخوان
fracture	شکستگی استخوان
cold brittleness	شکستگی سرد
shipwrecks	کشتی شکستگی
black short	شکستگی سیاه
black brittleness	شکستگی سیاه
fractured	گسیختن شکستگی
to allow for breakage	شکستگی راحساب کردن
hardening distortion	شکستگی سخت گردانی
fractural	مربوط به شکستگی استخوان
resistance to cracking	مقاوم در برابر شکستگی
compound f.	شکستگی استخوان بازخم
fracture proof	مقاوم در برابر شکستگی نشکن
green stick	شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
semi naufragium	نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
rool crush	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]