English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
Other Matches
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
off roader شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
drag racing مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
trialling مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
moto بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
speedway مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
off road racing مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
canoes قایق رانی
yachting قایق رانی
canoe قایق رانی
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat قایق رانی کردن
boats قایق رانی کردن
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
outroll شکست دادن حریف
shut down شکست دادن حریف
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
sailing قایقرانی با قایق بادی
rani رانی
crural رانی
femoral رانی
ranee رانی
salaciousness شهوت رانی
oratorship سخن رانی
oarsmanship کرجی رانی
ejection بیرون رانی
voluptuously باشهوت رانی
voluptuousness شهوت رانی
wheelchair ویلچر رانی
wheelchairs ویلچر رانی
motoring اتومبیل رانی
salacity شهوت رانی
d. of a speech سخن رانی
extrusion روزن رانی
inguinal کشاله رانی
repression واپس رانی
speedboating قایقرانی سرعت
ease all درکرجی رانی ایست
aerostation کشتی رانی هوایی
libidinously از روی شهوت رانی
pultrusion process فرایند کشش رانی
platforms سخن رانی کردن
drive way مسیر اتومبیل رانی
platform سخن رانی کردن
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
innavigable غیرقابل کشتی رانی
extrudate محصول روزن رانی
magnetic potential نیروی مغناطیس رانی
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
pawn push پیاده رانی شطرنج
ox goad نیزه گاو رانی
cabotage کشتی رانی ساحلی
pawn roller پیاده رانی شطرنج
funeral oration سخن رانی برسرجنازه
regatta مسابقه کرجی رانی
regattas مسابقه کرجی رانی
to go on the stump سخن رانی کردن
to gratify ones passions شهوت رانی کردن
shippable قابل کشتی رانی
to give a lecture سخن رانی کردن
shipping company شرکت کشتی رانی
harness race مسابقه ارابه رانی
lectureships سمت سخن رانی
lectureship سمت سخن رانی
seaworthy قابل کشتی رانی
auto racing مسابقه اتومبیل رانی
harness racing ارابه رانی تک اسبه
sailing orders دستور کشتی رانی
salaciously از روی شهوت رانی
sprinting مسابقه اتومبیل رانی
auto drome پیست اتومبیل رانی
nautically از لحاظ کشتی رانی
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
harness horse اسب مخصوص ارابه رانی
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
red flag پرچم قرمز اتومبیل رانی
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
coasting کشتی رانی در طول ساحل
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
contact electromotive force نیروی برق رانی مجاورتی
matinee مسابقه ارابه رانی در روز
active emf نیروی برق رانی موثر
loxodromic وابسته به کشتی رانی در خط مایل
oceanshipping روشهای کشتی رانی دراقیانوس
effective electromotive force نیروی برق رانی موثر
matinTes مسابقه ارابه رانی در روز
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
matinees مسابقه ارابه رانی در روز
portolano راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
starter راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
starter motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
eloge سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
kite track مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
brush به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brushes به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
icekhana اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
drag bike موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
circumavigator کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
hobbles وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
outclassed شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
outclassing شکست فاحش حریف
outclass شکست فاحش حریف
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
motorcycle with side car موتورسیکلت با جای اضافی وجدا موتورسیکلت با سایدکار
booster cable [jumper cable] کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
speedboats قایق موتوری سرعت
speedboat قایق موتوری سرعت
flank speed حداکثر سرعت قایق
drag boat قایق موتوری مسابقه سرعت
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
planing hull بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
knock out شکست دادن
trounce شکست دادن
smiting شکست دادن
defeat شکست دادن
set down شکست دادن
checkmate شکست دادن
defeated شکست دادن
to put to the worse شکست دادن
to f.down شکست دادن
skunks شکست دادن
trouncing شکست دادن
defeating شکست دادن
smites شکست دادن
smite شکست دادن
outgeneral شکست دادن
get the better of (someone) <idiom> شکست دادن
defeats شکست دادن
skunk شکست دادن
trounces شکست دادن
to lay prostrate شکست دادن
trounced شکست دادن
routed کاملا شکست دادن
crush شکست دادن پیروزشدن بر
rout کاملا شکست دادن
routs کاملا شکست دادن
crushes شکست دادن پیروزشدن بر
crushed شکست دادن پیروزشدن بر
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
bite the dust <idiom> از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
floor بزمین زدن شکست دادن
floored بزمین زدن شکست دادن
floors بزمین زدن شکست دادن
vanquishing پیروز شدن بر شکست دادن
to eat somebody alive کسی را کاملا شکست دادن
vanquishes پیروز شدن بر شکست دادن
shellac شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
worst- شکست دادن وخیم شدن
shellack شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
drub چوب زدن شکست دادن
worst شکست دادن وخیم شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com