English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
to have patience شکیبا بودن صبر داشتن
Other Matches
patients شکیبا
impatient نا شکیبا
patient شکیبا
tolerantly شکیبا اغماض کننده
tolerant شکیبا اغماض کننده
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspect شک داشتن مظنون بودن
suspects شک داشتن مظنون بودن
suspecting شک داشتن مظنون بودن
loves عشق داشتن عاشق بودن
requiring نیاز داشتن لازم بودن
mattered مهم بودن اهمیت داشتن
detest تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests تنفر داشتن از بیزار بودن از
mattering مهم بودن اهمیت داشتن
adheres توافق داشتن متفق بودن
may توانایی داشتن قادر بودن
adhere توافق داشتن متفق بودن
matters مهم بودن اهمیت داشتن
sites قرار داشتن مستقر بودن
sited قرار داشتن مستقر بودن
to have an interest [in] سهم داشتن [شریک بودن] [در]
abounding زیاد بودن وفور داشتن
adhering توافق داشتن متفق بودن
loved عشق داشتن عاشق بودن
undulates تموج داشتن موجدار بودن
requires نیاز داشتن لازم بودن
love عشق داشتن عاشق بودن
required نیاز داشتن لازم بودن
deserves سزاوار بودن شایستگی داشتن
undulate تموج داشتن موجدار بودن
adhered توافق داشتن متفق بودن
require نیاز داشتن لازم بودن
abounded زیاد بودن وفور داشتن
undulated تموج داشتن موجدار بودن
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
yearn اشتیاق داشتن مشتاق بودن
adequateness توافق داشتن متفق بودن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
deserve لایق بودن استحقاق داشتن
matter مهم بودن اهمیت داشتن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
deserve سزاوار بودن شایستگی داشتن
yearned اشتیاق داشتن مشتاق بودن
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
merits شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting شایسته بودن استحقاق داشتن
site قرار داشتن مستقر بودن
dominates حکمفرما بودن تسلط داشتن
merit شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate حکمفرما بودن تسلط داشتن
abounds زیاد بودن وفور داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
dominated حکمفرما بودن تسلط داشتن
deserves لایق بودن استحقاق داشتن
yearns اشتیاق داشتن مشتاق بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
merited شایسته بودن استحقاق داشتن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
be patient to all men با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
play second fiddle to someone <idiom> ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist . دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
shimmering روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
include شامل بودن متضمن بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains مربوط بودن متعلق بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
having مالک بودن ناگزیر بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
agree متفق بودن همرای بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
reside ساکن بودن مقیم بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com