English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
spiel شیره مالی
Search result with all words
spiel شیره مالی کردن
Other Matches
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement صورت مالی گزارش مالی
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
sap شیره
sirup شیره
sapless بی شیره
emulsioned شیره
juices شیره
juice شیره
emulsioning شیره
emulsions شیره
extract شیره
emulsion شیره
sapped شیره
saps شیره
oozes شیره
oozed شیره
ooze شیره
extracts شیره
extracting شیره
extracted شیره
juiceless بی شیره
molasses شیره
syrups شیره
oozing شیره
syrup شیره
juicier شیره دار
gastric juice شیره معده
gentian bitter شیره کوشاد
molasses شیره قند
indican شیره نیل
almond emulsion شیره بادام
juiciest شیره دار
juicy شیره دار
extract of malt شیره سمنوی جو
sap شیره گیاهی
sap شیره کشیده از
extract of rhubard شیره ریوند
sapped شیره گیاهی
sapped شیره کشیده از
sappy <adj.> شیره دار
saps شیره گیاهی
saps شیره کشیده از
treacle شیره قند
milks شیره گیاهی
milking شیره گیاهی
milked شیره گیاهی
gravy شیره گوشت
latex شیره گیاهی
soy sauce شیره یا سس سویا
sap wood شیره گیاهی
milk شیره گیاهی
lymph شیره غذایی
viscosity شیره داری
maple syrup عصاره یا شیره افرا
sucks شیره کسی را کشیدن
syrups شیره یاشهد زدن به
suck شیره کسی را کشیدن
sucked شیره کسی را کشیدن
pancreatin دیاستاز شیره لوزالمعده
syrup شیره یاشهد زدن به
sirup شیره یاشهد زدن به
milked دوشیدن شیره کشیدن از
milking دوشیدن شیره کشیدن از
milks دوشیدن شیره کشیدن از
milk دوشیدن شیره کشیدن از
theriac پادزهر شیره قند
maple syrup شیره افرا [غذا و آشپزخانه]
distillation شیره کشی عصاره گیری
chylaceous شیره مانند قیلوس وار
that is no bed of roses شیره گلو سوزی نیست
steapsin لیپاز شیره لوز المعده
stum شیره انگور باده تازه
peptic gland دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
maple syrup شیره درخت افرا [غذا و آشپزخانه]
To pull the wool over someones eyes . سر کسی را شیره مالیدن ( فریب دادن )
maple sugar شکری که از جوشاندن شیره افرا می سازند
orgeat شربت بهار نارنج با شیره بادام
lactuarium شیره تریاک مانندی که از یک جورکاهوی خارداربدست می اید
maple candy آب نبات شیره درخت افرا [غذا و آشپزخانه]
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
emulsion injection تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
toddies شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
toddy شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
alburnum طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
kino شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
fiscal مالی
accounting classification کد مالی
finances مالی
financial مالی
monetary مالی
financing مالی
pecuniary مالی
financed مالی
finance مالی
financial data اطلاعات مالی
financial circles محافل مالی
financial crisis بحران مالی
financial market بازار مالی
financial expenses هزینههای مالی
financial e. متخصص مالی
mart بازار مالی
felting نمد مالی
finance house موسسه مالی
finance markets بازارهای مالی
finance officer افسر مالی
financial ability تمکن مالی
financial adviser مشاور مالی
financial affairs امور مالی
financial assets دارائیهای مالی
financial assets موجودی مالی
financial bill لایحه مالی
financial budget بودجه مالی
financial capital سرمایه مالی
financial centers مراکز مالی
financial feasibility امکان مالی
inunction روغن مالی
judgment debt محکوم به مالی
snow job ماست مالی
non pecuniary غیر مالی
pecuniary penalty مجازات مالی
Mali کشور مالی
unction روغن مالی
rough usage دست مالی
self support استقلال مالی
taction دست مالی
sustention استعانت مالی
sustentation استعانت مالی
subvention کمک مالی
subsidization کمک مالی
in low water در تنگی مالی
illinition روغن مالی
financial intermediary واسطه مالی
financial inventory ذخایر مالی
financial management مدیریت مالی
financial period دوره مالی
financial plan برنامه مالی
financial policy سیاست مالی
financial position وضعیت مالی
financial relations روابط مالی
financial secretary مشاور مالی
financial status وضع مالی
fiscal control نظارت مالی
fiscal control کنترل مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscally ازلحاظ مالی
sparge گل مالی کردن
financier متخصص مالی
embrocation روغن مالی
fiscal year دوره مالی
fiscal years دوره مالی
fiscal year سال مالی
financial years سال مالی
financially از نظر مالی
slobbery لجن مالی
financiers متخصص مالی
fiscal سال مالی
chamberlains نافر مالی
financial year سال مالی
chamberlain نافر مالی
embrocations روغن مالی
fiscal years سال مالی
credits اعتبار مالی
waxing موم مالی
subsidies کمکهای مالی
committee of ways and means کمیسیون مالی
padding لگد مالی
crediting اعتبار مالی
credit اعتبار مالی
credited اعتبار مالی
roughcast گل مالی شده
capital commitment تعهدات مالی
anointment پماد مالی
subsidy کمک مالی
funded اعتبار مالی
fund اعتبار مالی
carthamin رنگینه زرد که از شیره گیاه سفلاور بدست می آید این رنگ گیاهی بیشتر در هند و چین مصرف می شود
salvaged مالی را از خطرنجات دادن
mud bath گل مالی تن برای درمان
means test سنجش استطاعت مالی
scrabble دست مالی کردن
scrabbled دست مالی کردن
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
means tests سنجش استطاعت مالی
salvaging مالی را از خطرنجات دادن
aid package بسته کمک مالی
scrabbles دست مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
finances قسمت مالی یا دارایی
tallow پیه مالی کردن
financed قسمت مالی یا دارایی
finance قسمت مالی یا دارایی
anointing روغن مالی کردن
scrabbling دست مالی کردن
financing قسمت مالی یا دارایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com