English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
to have a sweet tooth شیرینی دوست بودن
Other Matches
sweet tooth شیرینی دوست
fraternize دوست بودن
fraternises دوست بودن
fraternised دوست بودن
fraternising دوست بودن
fraternizing دوست بودن
fraternizes دوست بودن
fraternized دوست بودن
to be good pax باهم دوست بودن
philander لاس زدن زن دوست بودن
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
sugars شیرینی
amiability شیرینی
sugar شیرینی
sweet stuff شیرینی
sugar candy شیرینی
saccharinity شیرینی
patisseries شیرینی
lolipops شیرینی
patisserie شیرینی
marzipan شیرینی
loveliness شیرینی
sweetness شیرینی
goody شیرینی
love liness شیرینی
pastry شیرینی
nicy شیرینی
melodiousness شیرینی
sweetmeat شیرینی
confection شیرینی
pastries شیرینی
confections شیرینی
bonbon شیرینی
mellifluence شیرینی
confetti شیرینی
goodies شیرینی
amiability or amiableness شیرینی
cooky شیرینی بیسکویت
confectionary شیرینی سازی
crackers یکجور شیرینی
sugared شیرینی زده
wafer شیرینی پنجرهای
confectioner شیرینی فروش
kissing comfit شیرینی معطر
box suitmeats جعبه شیرینی
blintz نوعی شیرینی
blintze نوعی شیرینی
wafers شیرینی پنجرهای
confectioners شیرینی فروش
cooky شیرینی خشک
corn ball شیرینی چس فیل
cookies شیرینی بیسکویت
cookies شیرینی خشک
cookie شیرینی بیسکویت
custard pie یکجور شیرینی
baked meat نان شیرینی
bakemeat نان شیرینی
elecampane نوعی شیرینی
puff pastry شیرینی پفکی
sweet tooth علاقمند به شیرینی
ingratiation خود شیرینی
sweetmeat شیرینی جات
cracker یکجور شیرینی
costs arabicus قسط شیرینی
cookie شیرینی خشک
freshness شیرینی بی نمکی
tuck شیرینی مربا
tucking شیرینی مربا
tucks شیرینی مربا
pasted نوعی شیرینی چسباندن
pastes نوعی شیرینی چسباندن
mint شیرینی معطر با نعناع
pasting نوعی شیرینی چسباندن
patisseries مغازهی شیرینی پزی
paste نوعی شیرینی چسباندن
tart نان شیرینی مربایی
tarts نان شیرینی مربایی
bagel نان شیرینی حلقوی
buttercups نوعی شیرینی کوچک
shine up to <idiom> خود شیرینی کردن
nougat شیرینی بادام دار
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
douceur شیرینی وفرافت رفتار
marshmallow نوعی شیرینی خمیرمانند
marshmallows نوعی شیرینی خمیرمانند
minting شیرینی معطر با نعناع
insinuator خود شیرینی کننده
insinuative مبنی بر خود شیرینی
mints شیرینی معطر با نعناع
buttercup نوعی شیرینی کوچک
to pick thanks خود شیرینی کردن
ingratiating خود شیرینی کردن
ingratiates خود شیرینی کردن
ingratiated خود شیرینی کردن
ingratiate خود شیرینی کردن
pasties شیرینی میوه دار
pasty شیرینی میوه دار
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
marchpane نان شیرینی بادامی
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
minted شیرینی معطر با نعناع
puff paste نان شیرینی پف کردن
ratafia نان شیرینی بادامی
french pastry شیرینی اردینه فرانسوی
custard یکجور شیرینی یا فرنی
confectionary شیرینی ساز قنادی
confectionery صنعت شیرینی سازی
ratafee نان شیرینی بادامی
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
patisserie مغازهی شیرینی پزی
Too much sweetnes cloys. شیرینی زیاد دل را می زند
kuchen نان شیرینی کاکائودار
doughboy نان شیرینی میوه دار
frosting رویه خامهای کیک یا شیرینی
Wont you have sweets (candies) شیرینی میل نمی کنید ؟
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
elf dock شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
puff pastry شیرینی دارای خامهی پف کرده
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
bakery دکان نانوایی یا شیرینی پزی
bakeries دکان نانوایی یا شیرینی پزی
croissants نان شیرینی هلالی شکل
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
marsh mallow یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
pastilles قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
shortening روغن ترد کننده شیرینی وغیره
I clinched a lucrative deal. معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pastille قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
doughnuts نان شیرینی گرد ومانند حلقه
She is fond of sweet things. از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
to smarm over somebody برای کسی خود شیرینی کردن
sweethearts نوعی نان شیرینی بشکل قلب
to crawl to somebody برای کسی خود شیرینی کردن
doughnut نان شیرینی گرد ومانند حلقه
sweetheart نوعی نان شیرینی بشکل قلب
limonene هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
pattie نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
icing شکر و تخم مرغ روی شیرینی
girgerbread نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
pastil قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastile قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
patties نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
patty نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
to make up to any one پیش کسی خود شیرینی کردن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody برای کسی خود شیرینی کردن
brownies یکنوع نان شیرینی میوه دار
brownie یکنوع نان شیرینی میوه دار
pastries کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
gingersnap نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
polish the apple <idiom> خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
Christmas cookie [American] شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
pastry کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
Christmas biscuit [British] شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
caramel یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
caramels یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
apple fritters [British English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
lollipops اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
lollipop اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
sago شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
cola ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
colas ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
apple beignets [American English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
lollypop اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
ingratiatory طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
macaroon نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
macaroons نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
mousse خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
mousses خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
ally دوست
buddies دوست
dienophile دی ان دوست
philogynist زن دوست
allying دوست
buddy دوست
hydrophilic اب دوست
hydrophilic compound اب دوست
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com