Dictiornary-Farsi | شیوع یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
break out	شیوع یافتن


Other Matches

spreads	شیوع
break out	شیوع
spread	شیوع
rampancy	شیوع
prevalence	شیوع
rifeness	شیوع
accession	شیوع
outbreak	فهور شیوع
burst	شیوع قطاری
diffusion effect	اثر شیوع
outbreaks	فهور شیوع
bursts	شیوع قطاری
out break of a disease	شیوع ناخوشی
incidence	شیوع مرض
prevalence	تفوق درجه شیوع
epizoology	علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology	علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology	علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
epiphytology	علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
morbidity	شیوع مرض حالت مرض
detects	یافتن
detecting	یافتن
detect	یافتن
discovers	یافتن
detected	یافتن
finds	یافتن
find	یافتن
discovering	یافتن
discover	یافتن
discovered	یافتن
deploys	گسترش یافتن
dwindling	تدریجاکاهش یافتن
learns	اگاهی یافتن
deploying	گسترش یافتن
deploy	گسترش یافتن
to be transferred	انتقال یافتن
to be through	فراغت یافتن
terminates	خاتمه یافتن
accrue	افزایش یافتن
dwindles	تدریجاکاهش یافتن
dwindled	تدریجاکاهش یافتن
dwindle	تدریجاکاهش یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
relax	تخفیف یافتن
transcend	برتری یافتن
learn	اگاهی یافتن
wind up	پایان یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
expands	بسط یافتن
expanding	بسط یافتن
expand	بسط یافتن
attains	دست یافتن
attaining	دست یافتن
attained	دست یافتن
attain	دست یافتن
to get off	رهایی یافتن از
taper off	کاهش یافتن
to a greatness	بزرگی یافتن
to be prolonged	امتداد یافتن
transcends	برتری یافتن
transcending	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
sublate	تغییرشکل یافتن
to come to know	اگاهی یافتن
ensured	اطمینان یافتن
ensures	اطمینان یافتن
ensuring	اطمینان یافتن
waned	کاهش یافتن
insures	اطمینان یافتن
insuring	اطمینان یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
to get rid of	رهایی یافتن از
ensure	اطمینان یافتن
diminishes	تقلیل یافتن
waning	کاهش یافتن
to reach for knowledge	برای یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
to look oneself again	بهبود یافتن
diminish	نقصان یافتن
wanes	کاهش یافتن
diminish	تقلیل یافتن
diminishes	نقصان یافتن
to get ones hand in	دست یافتن به
to take courage	خرات یافتن
to gain the upper hand	غلبه یافتن
terminate	خاتمه یافتن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to extricate oneself	رهایی یافتن
terminated	خاتمه یافتن
accrue	گسترش یافتن
to get fame	شهرت یافتن
accrues	افزایش یافتن
wane	کاهش یافتن
to undergo a change	تغییر یافتن
accruing	گسترش یافتن
accruing	افزایش یافتن
dominate	تفوق یافتن
dominated	تفوق یافتن
dominates	تفوق یافتن
accrues	گسترش یافتن
to quit oneself of	رهائی یافتن از
recuperated	بهبودی یافتن
diverge	انشعاب یافتن
hunt out	با جستجو یافتن
luxuriated	شکوه یافتن
hold out	بسط یافتن
luxuriates	شکوه یافتن
get out	رهایی یافتن
luxuriating	شکوه یافتن
achieve	دست یافتن
achieved	دست یافتن
achieves	دست یافتن
luxuriate	شکوه یافتن
immix	امیزش یافتن
diverged	انشعاب یافتن
diverges	انشعاب یافتن
pick up health	بهبود یافتن
look oneself again	بهبود یافتن
lay hands on something	چیزی را یافتن
keep one's head above water	رهایی یافتن
recover	بهبودی یافتن
recovering	بهبودی یافتن
recovers	بهبودی یافتن
achieving	دست یافتن
end	خاتمه یافتن
center	تمرکز یافتن
bunchout	برامدگی یافتن
scant	تخفیف یافتن
tensing	تشدید یافتن
outspread	گسترش یافتن
tense	تشدید یافتن
tensed	تشدید یافتن
tenser	تشدید یافتن
tenses	تشدید یافتن
shrinks	کاهش یافتن
shrinking	کاهش یافتن
ended	خاتمه یافتن
ends	خاتمه یافتن
convect	انتقال یافتن
come through	وقوع یافتن
come round	شفا یافتن
come off	وقوع یافتن
come off	تحقق یافتن
circumfuse	گسترش یافتن
shrink	کاهش یافتن
tensest	تشدید یافتن
meliorate	بهبود یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
centralisation	مرکزیت یافتن
centralization	مرکزیت یافتن
lessen	تقلیل یافتن
recvperate	بهبودی یافتن
lessened	تقلیل یافتن
lessening	تقلیل یافتن
lessens	تقلیل یافتن
pull round	بهبودی یافتن
protend	امتداد یافتن
conquers	پیروزی یافتن بر
conquering	پیروزی یافتن بر
recuperating	بهبودی یافتن
overpower	استیلا یافتن بر
overpowered	استیلا یافتن بر
overpowers	استیلا یافتن بر
prefer	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح یافتن
prefers	ترجیح یافتن
specialization	تخصص یافتن
conquer	پیروزی یافتن بر
pickup	بهبودی یافتن
alter	تغییر یافتن
perennate	دوام یافتن
penetract	راه یافتن
overspread	بسط یافتن
overmatch	تفوق یافتن
overmaster	برتری یافتن بر
outreach	برتری یافتن
overcome	غلبه یافتن
overcomes	غلبه یافتن
overcoming	غلبه یافتن
acceding	راه یافتن
acceding	دست یافتن
altered	تغییر یافتن
altering	تغییر یافتن
alters	تغییر یافتن
accede	دست یافتن
accede	راه یافتن
acceded	دست یافتن
acceded	راه یافتن
accedes	دست یافتن
accedes	راه یافتن
misalign	تغییر یافتن
centered	تمرکز یافتن
developments	تکامل یافتن
development	تکامل یافتن