English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (6 milliseconds)
English Persian
employment practice شیوه استخدامی
Other Matches
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
personnel استخدامی
personnel psychology روانشناسی استخدامی
employment tests ازمونهای استخدامی
personnel development برنامه ریزی استخدامی
inductee استخدامی پذیرفته شده
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
device شیوه
devices شیوه
process شیوه
processes شیوه
style شیوه
modes شیوه
mode شیوه
procedure شیوه
custom شیوه
habitude شیوه
idioms شیوه
idiom شیوه
do شیوه
styling شیوه
styles شیوه
styled شیوه
methode شیوه
techniques شیوه
norm شیوه
norms شیوه
practices شیوه ها
method شیوه
approach شیوه
pattern شیوه
patterns شیوه
practice شیوه
technique شیوه
methods شیوه
procedures شیوه ها
approaches شیوه
approached شیوه
order شیوه
shaken موافق شیوه
technic صناعت شیوه
severe style شیوه جدی
flops شیوه فاسبوری
flopping شیوه فاسبوری
mode of vibration شیوه ارتعاش
vibrational mode شیوه ارتعاش
oratory شیوه سخنرانی
orientalizing style شیوه خاورمابی
research method شیوه پژوهش
flop شیوه فاسبوری
flopped شیوه فاسبوری
mode of production شیوه تولید
endorcement procedure شیوه اجرا
pace شیوه تندی
pen شیوه نگارش
penned شیوه نگارش
penning شیوه نگارش
pens شیوه نگارش
procedure روش شیوه
civics شیوه کشورداری
mentality شیوه اندیشه
mentalities شیوه اندیشه
tactic رزم شیوه
modus operandi شیوه کار
elocution شیوه سخنوری
methods ایین شیوه
paced شیوه تندی
paces شیوه تندی
cloze technique شیوه بندش
modus vivendi شیوه زیست
method ایین شیوه
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
modulus operadi شیوه با طرز کار
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
sound practices شیوه های درست
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
pace شیوه گام برداشتن
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
paces شیوه گام برداشتن
error choice technique شیوه خطا گزینی
flooding technique شیوه غرقه سازی
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
paced شیوه گام برداشتن
lever watch شیوه بکار بردن
gait شیوه راه رفتن
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
leverage شیوه بکار بردن اهرم
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com