English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
gait شیوه راه رفتن
Other Matches
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
approaches شیوه
methode شیوه
device شیوه
processes شیوه
approach شیوه
approached شیوه
process شیوه
modes شیوه
devices شیوه
practices شیوه ها
practice شیوه
procedure شیوه
habitude شیوه
mode شیوه
style شیوه
custom شیوه
idioms شیوه
idiom شیوه
do شیوه
styling شیوه
styles شیوه
styled شیوه
procedures شیوه ها
technique شیوه
techniques شیوه
patterns شیوه
pattern شیوه
norms شیوه
method شیوه
norm شیوه
methods شیوه
order شیوه
method ایین شیوه
mode of production شیوه تولید
employment practice شیوه استخدامی
endorcement procedure شیوه اجرا
tactic رزم شیوه
severe style شیوه جدی
research method شیوه پژوهش
flops شیوه فاسبوری
flopping شیوه فاسبوری
flopped شیوه فاسبوری
shaken موافق شیوه
modus operandi شیوه کار
pen شیوه نگارش
penning شیوه نگارش
pens شیوه نگارش
cloze technique شیوه بندش
methods ایین شیوه
modus vivendi شیوه زیست
technic صناعت شیوه
flop شیوه فاسبوری
mode of vibration شیوه ارتعاش
pace شیوه تندی
procedure روش شیوه
paced شیوه تندی
paces شیوه تندی
penned شیوه نگارش
oratory شیوه سخنرانی
orientalizing style شیوه خاورمابی
mentality شیوه اندیشه
vibrational mode شیوه ارتعاش
mentalities شیوه اندیشه
elocution شیوه سخنوری
civics شیوه کشورداری
flooding technique شیوه غرقه سازی
error choice technique شیوه خطا گزینی
paced شیوه گام برداشتن
pace شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
sound practices شیوه های درست
modulus operadi شیوه با طرز کار
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
lever watch شیوه بکار بردن
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
leverage شیوه بکار بردن اهرم
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to boil over سر رفتن
twiddles ور رفتن
to fall short کم رفتن
twiddled ور رفتن
twiddle ور رفتن
meddles ور رفتن
meddle ور رفتن
regressing پس رفتن
to make ones getaway در رفتن
meddled ور رفتن
to pair off رفتن
to skirt along the coast رفتن
admits رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
to run off در رفتن
to do a guy در رفتن
to do out of کش رفتن
twiddling ور رفتن
to fall away رفتن
to fall away پس رفتن
sink ته رفتن
sinks ته رفتن
to hang back پس رفتن
to fly off در رفتن
to flow over سر رفتن
swipe کش رفتن
go رفتن
swiped کش رفتن
swiping کش رفتن
admitting رفتن
regress پس رفتن
pilfered کش رفتن
to foot it رفتن
to go to the bottom ته رفتن
to go to mess رفتن
to go bang در رفتن
regresses پس رفتن
to go backward پس رفتن
to go back ward پس رفتن
to get over رفتن از
to get one's monkey up از جا در رفتن
to get away رفتن
regressed پس رفتن
admit رفتن
fribble ور رفتن
glom on to کش رفتن
go over به ان سو رفتن
bleneh پس رفتن
hang around ور رفتن
crawls رفتن
betake رفتن
crawled رفتن
niggle ور رفتن
crawl رفتن
jauk ور رفتن
pilfer کش رفتن
pilfering کش رفتن
pilfers کش رفتن
receding پس رفتن
recedes پس رفتن
receded پس رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
to break loose در رفتن
recede پس رفتن
snitching کش رفتن
snitches کش رفتن
break loose در رفتن
snitch کش رفتن
niggled ور رفتن
make off در رفتن
goes رفتن
filches کش رفتن
filch کش رفتن
retract تو رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com