Dictiornary-Farsi | شیپوره ریزش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 195 (9 milliseconds)

English	Persian
pouring nozzle	شیپوره ریزش


Other Matches

fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
nozzles	شیپوره
blast nozzle	شیپوره دم
blowing nozzle	شیپوره دم
nozzle	شیپوره
turbine nozzle	شیپوره توربین
sand blast nozzle	شیپوره ماسه پاشی
main nozzle	شیپوره یا نازل اصلی
burner nozzle	شیپوره یاافشانک سوخت پاش
perfusion	ریزش
pouring	ریزش
sprays	ریزش
on the fly	ریزش
overflown	ریزش
pours	ریزش
poured	ریزش
gush	ریزش
gushed	ریزش
gushes	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
psilosis	ریزش مو
sprinkles	ریزش نم نم
pour	ریزش
catarrh	ریزش
coryza	ریزش
affution	ریزش
calvities	ریزش مو
chuct	ریزش
come down	ریزش
defluxion	ریزش
depilation	ریزش مو
drencher	اب ریزش
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
affusion	ریزش
affluxion	ریزش
afflux	ریزش
effusion	ریزش
effusions	ریزش
outflow	ریزش
inpouring	ریزش
outflows	ریزش
fox evil	ریزش مو
inset	: ریزش
insets	: ریزش
abscission	ریزش
disengorgement	ریزش
sprayed	ریزش
precipitation	ریزش
influx	ریزش
chute	ریزش
influxes	ریزش
rheumatism	ریزش
landslides	ریزش
log chute	ریزش
landslide	ریزش
chutes	ریزش
diffusion	ریزش
spills	ریزش
overflow	ریزش
spilling	ریزش
spill	ریزش
infusions	ریزش
infusion	ریزش
spraying	ریزش
spilled	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
spray	ریزش
overflows	ریزش
fallout	ریزش
flux	ریزش
overflowed	ریزش
baldness	ریزش مو [پزشکی]
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
fallout pattern	شکل ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
fall of rock	ریزش سنگ
downcome	انحطاط ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
drop inlet	دریچه ریزش
drop manhole	دهانه ریزش
epiphora	اشک ریزش
ptyalism	ریزش خیو
fail out	ریزش کردن
flow side	ریزش در شیب
over flow	طغیان ریزش
landslides	ریزش خاک
splotch	ریزش یا پاشیدن
pour point	نقطه ریزش
pouring cup	قاشق ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
rate of pouring	سرعت ریزش
pouring platform	سطح ریزش
outpour	بیرون ریزش
mucorrhea	ریزش مخاط
lachrymation	ریزش اشک
flush pipe	لوله ریزش
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
gleet	ریزش مخاط
inflow	ریزش درونی
intinction	ریزش القاء
insti	ریزش تدریجی
instillation	ریزش تدریجی
pouring spout	ناودان ریزش
fall	شیبشکن ریزش
outpourings	بیرون ریزش
overflowing	فراوان ریزش
landslide	ریزش خاک
landfalls	ریزش زمین
snowfall	برف ریزش
income	ریزش فهور
snowfalls	برف ریزش
downfall	انحطاط ریزش
landfall	ریزش زمین
outflows	ریزش جریان
outflow	ریزش جریان
splashing	صدای ریزش
splashes	صدای ریزش
splash	صدای ریزش
outpouring	بیرون ریزش
slumping	افت ریزش
dewfall	ریزش شبنم
slides	سراشیبی ریزش
deplumation	ریزش مژگان
chute	ریزش با سقوط
chutes	ریزش با سقوط
slump	افت ریزش
slide	سراشیبی ریزش
disemboguement	ریزش گاه
slumped	افت ریزش
fallout	ریزش اتمی
pourability	قابلیت ریزش
castability	قابلیت ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه
slumps	افت ریزش
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
rheumy	دارای ریزش یازکام
poured	تراوش بوسیله ریزش
pour	تراوش بوسیله ریزش
rheum	ریزش اب چشم یادهان
snow inlet	دریچه ریزش برف
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
flux	اسهال خون ریزش
pouring	تراوش بوسیله ریزش
dewfall	هنگام ریزش شبنم
stave	شکستن ریزش کردن
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
residual	مربوط به ریزش اتمی
infalling	ریزش بسوی درون
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی
rainfall	ریزش باران بارنغگی
landslip	ریزش خاک کوه
haemothorax	ریزش خون درسینه
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
pours	تراوش بوسیله ریزش
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
land slip	ریزش سنگ از کوه
landslips	ریزش خاک کوه
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
hemorrhage	خون ریزی خون ریزش
clean weapon	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب