Dictiornary-Farsi | شیپور بزرگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
tuba	شیپور بزرگ
tubas	شیپور بزرگ


Other Matches

tabard	نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
bugle call	علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
cone	شیپور
trumpet	شیپور
trumpeters	شیپور زن
trumpeter	شیپور زن
key bugle	شیپور
trumpeted	شیپور
trumpeting	شیپور
bugles	شیپور
bugle	شیپور
cones	شیپور
trombonist	شیپور زن
cornu	شیپور
clarion	شیپور
tooter	شیپور زن
trombonists	شیپور زن
trom'ba	شیپور
to the color	شیپور احترام
to sound a parley	با زدن شیپور
clanging	صدای شیپور
French horn	نوعی شیپور
last post	شیپور خاموشی
last port	شیپور عزا
last port	شیپور خاموشی
cornet	نوعی شیپور
cornets	نوعی شیپور
assembly	شیپور جمع
turn out	شیپور بیداری
service calls	شیپور خدمت
salpingitis	اماس شیپور
clang	صدای شیپور
clanged	صدای شیپور
trumpet	شیپور زدن
clangs	صدای شیپور
reveille	شیپور بیدارباش
syrint	شیپور بیداری
trumpeted	شیپور زدن
tantara	صدای شیپور
tantara	شیپور زدن
trumpeting	شیپور زدن
the sound of a bugle	صدای شیپور
to blow atrumpet	نواختن شیپور
turn in	شیپور خاموشی
horn	شیپور پیاله
curfew	شیپور خاموشی
cornett	نوعی شیپور
curfews	شیپور خاموشی
taps	شیپور خاموشی
heave out	شیپور بیداری
first call	شیپور جمع
trump	صدای شیپور
chamade	شیپور امان
call to quarters	شیپور احضار
drill call	شیپور مشق
clarion	شیپور جنگ
eustachian tube	شیپور استاش
clarion	شیپور بلند
trumps	صدای شیپور
air operated horn	شیپور بادی
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
blast	صدای شیپور بادزدگی
alarum	اخطار شیپور حاضرباش
service calls	شیپور جمع عمومی
trumpeting	شیپورچی شیپور زدن
trumpeted	شیپورچی شیپور زدن
pipe down	بوسیله شیپور یا نای
trumpet	شیپورچی شیپور زدن
officers call	شیپور افسر پیش
sousaphone	شیپور زنگوله دار
starke	با شیپور علامت دادن
campanula	[شبیه شیپور مینیاتوری]
warison	پاداش شیپور حمله
blasts	صدای شیپور بادزدگی
first post	شیپور خبر شبانه
trom'ba	شاخ شیپور زدن
alarms	شیپور حاضرباش اشوب
alarmed	شیپور حاضرباش اشوب
first seargeant's call	شیپور سرگروهبان پیش
general muster	شیپور جمع عمومی
alarm	شیپور حاضرباش اشوب
to the color	شیپور احترام پرچم
alarmingly	شیپور حاضرباش اشوب
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
to sound the retire	شیپور عقب نشینی زدن
to sound a retreat	شیپور عقب نشینی زدن
call up	شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up	شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups	شیپور احضار بخاطر اوردن
saxtuba	شیپور برنجی دارای صدای بم
drill call	شیپور شروع مشق صف جمع
assembly	شیپور خاموشی دستگاه مرکب
foghorn	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
trombone	شیپور دارای قسمت میانی متحرک
foghorns	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
sennet	شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
alarmed	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
tooted	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toot	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
retreating	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
full bottomed	بزرگ
adult	بزرگ
eminent	بزرگ
adults	بزرگ
mightier	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
mightiest	بزرگ
long ton	تن بزرگ
gate	در بزرگ
dignified	بزرگ
small	بزرگ نه
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
king size	بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
large sized	بزرگ
large sized a	بزرگ
of a large size	بزرگ
smallest	بزرگ نه
bulkier	بزرگ
swith	بزرگ
smaller	بزرگ نه
mighty	بزرگ
stour	بزرگ
macro	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
doyennes	زن بزرگ
majuscule	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
headman	بزرگ
nonus	بزرگ
gravest	بزرگ
graves	بزرگ
grave	بزرگ
hugeous	بزرگ
megapod	بزرگ پا
immane	بزرگ
majestic	بزرگ
greatest	بزرگ
great-	بزرگ
propylon	در بزرگ
voluminous	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
extensive	بزرگ
big	بزرگ
bigger	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
bandog	سگ بزرگ
biggest	بزرگ
gates	در بزرگ
majuscular	بزرگ
great	بزرگ
largest	بزرگ
majoring	بزرگ
majored	بزرگ
major	بزرگ
gross	بزرگ
highs	بزرگ
highest	بزرگ
high	بزرگ
grosser	بزرگ
massively	بزرگ
enormous	بزرگ
massive	بزرگ
grossest	بزرگ
large	بزرگ
wallopings	بزرگ
extras	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
walloping	بزرگ
larger	بزرگ
spanking	بزرگ
spankings	بزرگ
vasty	بزرگ
vast	بزرگ
swingeing	بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
grosses	بزرگ

tuba