Dictiornary-Farsi | شیپور شروع مشق صف جمع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
drill call	شیپور شروع مشق صف جمع


Search result with all words

sennet	شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
Other Matches

bugle call	علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
tabard	نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
set up	مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off	شروع کردن شروع شدن
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
cones	شیپور
tooter	شیپور زن
trombonists	شیپور زن
trumpeted	شیپور
trom'ba	شیپور
cone	شیپور
key bugle	شیپور
cornu	شیپور
trumpeting	شیپور
bugles	شیپور
trumpeter	شیپور زن
trumpet	شیپور
bugle	شیپور
trombonist	شیپور زن
trumpeters	شیپور زن
clarion	شیپور
trump	صدای شیپور
syrint	شیپور بیداری
trumps	صدای شیپور
taps	شیپور خاموشی
curfews	شیپور خاموشی
to the color	شیپور احترام
curfew	شیپور خاموشی
tubas	شیپور بزرگ
clang	صدای شیپور
clanged	صدای شیپور
clanging	صدای شیپور
service calls	شیپور خدمت
clangs	صدای شیپور
reveille	شیپور بیدارباش
to sound a parley	با زدن شیپور
turn in	شیپور خاموشی
turn out	شیپور بیداری
assembly	شیپور جمع
tuba	شیپور بزرگ
trumpeting	شیپور زدن
last port	شیپور خاموشی
cornets	نوعی شیپور
salpingitis	اماس شیپور
tantara	صدای شیپور
trumpeted	شیپور زدن
call to quarters	شیپور احضار
cornet	نوعی شیپور
trumpet	شیپور زدن
chamade	شیپور امان
drill call	شیپور مشق
clarion	شیپور بلند
French horn	نوعی شیپور
cornett	نوعی شیپور
clarion	شیپور جنگ
tantara	شیپور زدن
eustachian tube	شیپور استاش
the sound of a bugle	صدای شیپور
to blow atrumpet	نواختن شیپور
horn	شیپور پیاله
last post	شیپور خاموشی
air operated horn	شیپور بادی
last port	شیپور عزا
first call	شیپور جمع
heave out	شیپور بیداری
initiation	شروع کار شروع
trumpeted	شیپورچی شیپور زدن
sousaphone	شیپور زنگوله دار
pipe down	بوسیله شیپور یا نای
general muster	شیپور جمع عمومی
service calls	شیپور جمع عمومی
first seargeant's call	شیپور سرگروهبان پیش
officers call	شیپور افسر پیش
first post	شیپور خبر شبانه
trumpet	شیپورچی شیپور زدن
alarm	شیپور حاضرباش اشوب
alarms	شیپور حاضرباش اشوب
blast	صدای شیپور بادزدگی
blasts	صدای شیپور بادزدگی
alarum	اخطار شیپور حاضرباش
trumpeting	شیپورچی شیپور زدن
campanula	[شبیه شیپور مینیاتوری]
to the color	شیپور احترام پرچم
alarmingly	شیپور حاضرباش اشوب
starke	با شیپور علامت دادن
trom'ba	شاخ شیپور زدن
alarmed	شیپور حاضرباش اشوب
warison	پاداش شیپور حمله
call-ups	شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up	شیپور احضار بخاطر اوردن
call up	شیپور احضار بخاطر اوردن
to sound a retreat	شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire	شیپور عقب نشینی زدن
saxtuba	شیپور برنجی دارای صدای بم
assembly	شیپور خاموشی دستگاه مرکب
foghorns	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn	شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
trombone	شیپور دارای قسمت میانی متحرک
alarmed	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm	اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
toots	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toot	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
right of begin	حق شروع
beginning	شروع
Redo it. Do it over again.	از سر شروع کن
kick off	شروع
onset	شروع
get-go <idiom>	شروع
opening	شروع
beginnings	شروع
kick-off <idiom>	شروع
inception	شروع
open fire	شروع
inchoation	شروع
incipience or ency	شروع
openings	شروع
retreats	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat	مراسم شامگاه شیپور شامگاه
burgeoning	شروع برشدکردن
commencing	شروع کردن
scratch line	خط شروع مسابقه
commenced	شروع کردن
germinate	شروع به رشدکردن
burgeons	شروع برشدکردن
commence	شروع کردن
set in	شروع کردن
initials	نقط ه شروع
set out	شروع بکارکردن
burgeon	شروع برشدکردن
burgeoned	شروع برشدکردن
commences	شروع کردن
headstart	امتیاز در شروع
dozy	شروع به فسادکرده
doziest	شروع به فسادکرده
dozier	شروع به فسادکرده
take on <idiom>	شروع به همکاری
line of departure	خط شروع حمله
lis mota	شروع دعوی
valuing	نقط ه شروع
values	نقط ه شروع
value	نقط ه شروع
launch an attack	شروع حمله
attempted theft	شروع به سرقت
hash mark	خط شروع مسابقه
firing line	خط شروع تیراندازی
incipit	شروع و اغاز
initial point	نقطه شروع
commencer	شروع کننده
cold start	شروع سرد
jump off	شروع بحمله
jump off	شروع حمله
kick off	شروع حمله
sorties	شروع حرکت
sortie	شروع حرکت
initialed	نقط ه شروع
initial	نقط ه شروع
put in hand	شروع کردن
restart	شروع دوباره
restart	شروع مجدد
rise and shine	شروع بیداری
germinating	شروع به رشدکردن
germinates	شروع به رشدکردن
initialing	نقط ه شروع
initialled	نقط ه شروع
initialling	نقط ه شروع
resumption	تجدید شروع
alphas	اغاز شروع
alpha	اغاز شروع
origins	نقطه شروع
origin	نقطه شروع
began	شروع کرده
outbreaks	شروع حادثه
outbreak	شروع حادثه
proceed with deliberations	شروع مذاکرات
germinated	شروع به رشدکردن
embarking	شروع کردن
zeroes	محل شروع
streek	شروع کردن
take up <idiom>	شروع یک سرگرمی
starting platform	سکوی شروع
starting gate	دروازه شروع
to strike into	شروع کردن
starting block	سکوی شروع
start signal	علامت شروع
start of taxt	شروع متن
start of heading	شروع عنوان
tee off	شروع کردن
zeros	محل شروع
come to <idiom>	شروع کاری
starter	شروع کننده
starters	شروع کننده
start in <idiom>	شروع کار
beginning of negotiations	شروع مذاکره
warm start	شروع گرم