Dictiornary-Farsi | صاحب انجیل مژده رسان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
evangelist	صاحب انجیل مژده رسان
evangelists	صاحب انجیل مژده رسان


Other Matches

evangelization	تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
jointer	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
good tidings	مژده
good news	مژده
glad tidings	مژده
enunciation	مژده
evangel	مژده
evangelic	مژده دهنده
evangelical	مژده دهنده
gospels	مژده نیکو
gospel	مژده نیکو
enunciated	مژده دادن
enunciate	مژده دادن
enunciating	مژده دادن
enunciates	مژده دادن
gospels	انجیل
bibles	انجیل
evangel	انجیل
gospel	انجیل
bible	انجیل
evangelically	برطبق انجیل
evangelist	انجیل نویس
evangelists	انجیل نویس
gospeller	انجیل خوان
gospel of matter	انجیل متی
gospel oath	سوگندبه انجیل
matthaean	وابسته به انجیل متی
matthean	وابسته به انجیل متی
matthew	نویسنده انجیل متی
gospeller	خودراتنهاصاحب انجیل میداند
luke	نام طبیب پولس رسول که انجیل لوقا بدومنسوب است
exhaust in jector	اب رسان
soniferous	صدا رسان
mailer	نامه رسان
caterer	اذوقه رسان
caterers	اذوقه رسان
feeder	سوخت رسان
feeder	توپ رسان
paper boy	روزنامه رسان
paper boys	روزنامه رسان
feeders	گوی رسان
deleterious	اسیب رسان
injurious	اسیب رسان
mailman	نامه رسان
mailmen	نامه رسان
purveyor	اذوقه رسان
purveyors	اذوقه رسان
sutler	اذوقه رسان
masseuse	پیغام رسان
feeder	گوی رسان
feeders	سوخت رسان
feeders	توپ رسان
pursuivant	نامه رسان
provisioner	توشه رسان
mails	نامه رسان
carburator	سوخت رسان
feeding cloth	مایه رسان
pesky	ازار رسان
data medium	داده رسان
feeding cloth	پنبه رسان
waterworks	دستگاه اب رسان
mail	نامه رسان
acid freeder	اسید رسان
nobbeing	اسیب رسان
illative	نتیجه رسان
victualler	خواربار رسان
nocent	زیان رسان
feeder vessel	کشتی سوخت رسان
silent partner	شریک سرمایه رسان
intelligencer	خبر رسان جاسوس
productive of annoyance	زحمت رسان ازارنده
informer	خبر رسان کاراگاه
prompt book	نسخه سخن رسان
letter carrier	نامه رسان پستچی
informers	خبر رسان کاراگاه
posted	نامه رسان پستچی
informants	خبر رسان مخبر
posts	نامه رسان پستچی
sleeping partners	شریک سرمایه رسان
informant	خبر رسان مخبر
sleeping partner	شریک سرمایه رسان
post-	نامه رسان پستچی
post	نامه رسان پستچی
prejudicial	زیان رسان تبعیض امیز
prejudicious	زیان رسان تبعیض امیز
malignant	زیان اور صدمه رسان
illation	نتیجه رسان منتج شونده
prompt box	جای سخن رسان یا سوفلور
postboy	چاپار چابک سوار نامه رسان
stratotanker	نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
owners	صاحب
owner	صاحب
padrone	صاحب
ownerless	بی صاحب
mastered	صاحب
lord	صاحب
masters	صاحب
lords	صاحب
master	صاحب
straying	جانور بی صاحب
strays	جانور بی صاحب
owner of a property	صاحب ملک
sovereigns	صاحب سیادت
licensee	صاحب جواز
assayer	صاحب عیار
building owner	صاحب کار
industrialists	صاحب صنعت
industrialist	صاحب صنعت
licensees	صاحب جواز
permit holder	صاحب جواز
concessioner	صاحب امتیاز
restaurateur	صاحب رستوران
stray	جانور بی صاحب
feudary	صاحب تیول
benefactor	صاحب خیر
land lady	زن صاحب ملک
landholder	صاحب ملک
lessor	صاحب ملک
master of the time	صاحب الزمان
licence owner	صاحب امتیاز
liege	صاحب تیول
employers	صاحب کار
employer	صاحب کار
man of place	صاحب منصب
man of place	صاحب مقام
manufaturer	صاحب کارخانه
monopolist	صاحب انحصار
no man's land	سرزمین بی صاحب
in the saddle	صاحب اختیار
feudatory	صاحب تیول
officiary	صاحب منصب
free ball	توپ بی صاحب
of consequence	صاحب شان
beneficent	صاحب کرم
grantee	صاحب امتیاز
nursery man	صاحب قلمستان
notary public	صاحب محضر
titled	صاحب لقب
in power	صاحب مقام
benefactors	صاحب خیر
concessionary	صاحب امتیاز
mastered	ارباب صاحب
office-holders	صاحب مقام
office-holder	صاحب مقام
homeowners	صاحب خانه
homeowner	صاحب خانه
unowned	بی صاحب بیمالک
laird	صاحب زمین
lairds	صاحب زمین
titlist	صاحب سندمالکیت
stock holder	صاحب سهم
innkeeper	صاحب مسافرخانه
innkeepers	صاحب مسافرخانه
housemother	زن صاحب خانه
sovereign	صاحب سیادت
resolute	صاحب عزم
landowner	صاحب ملک
masters	ارباب صاحب
landlady	زن صاحب ملک
landladies	زن صاحب ملک
landowners	صاحب ملک
inviolable	صاحب حرمت
master	ارباب صاحب
Distinguished . Titled.	صاحب عنوان
housemothers	زن صاحب خانه
slaveholder	صاحب برده
shareholder	صاحب سهم
shareholders	صاحب سهم
restauranteur	صاحب رستوران
manufacturers	صاحب کارخانه
sharecropper	صاحب نسق
waif	مال بی صاحب
seignior	صاحب تیول
manufacturer	صاحب کارخانه
planter	صاحب مزرعه
planters	صاحب مزرعه
stockholders	صاحب سهم
stockholder	صاحب سهم
printer	صاحب چاپخانه
printers	صاحب چاپخانه
signatories	صاحب امضا
shipowner	صاحب کشتی
clear-sighted	صاحب نظر
officers	صاحب منصب
signatory	صاحب امضا
official	صاحب منصب
officer	صاحب منصب
restaurateurs	صاحب رستوران
concessionaire	صاحب امتیاز
shop keeper	صاحب دکان
sights	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
to come into a property	مالی را صاحب شدن
res nullius	مال بلا صاحب
prosecuting attorney	صاحب منصب پارکه
wharfinger	صاحب لنگرگاه یابارانداز
office-holder	صاحب منصب دولت
office-holders	صاحب منصب دولت
to have something at one's disposal	صاحب چیزی بودن
to have something	صاحب چیزی بودن