Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
Other Matches
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
title-holder
صاحب سند مالکیت
title-holders
صاحب سند مالکیت
possessory title
عنوان مالکیت
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
Distinguished . Titled.
صاحب عنوان
challenge round
مبارزه با صاحب عنوان
to have a title
[ to be titled]
لقب دار
[صاحب عنوان]
بودن
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
titlist
دارای عنوان
rubricate
دارای عنوان قرمزکردن
rubricize
دارای عنوان قرمزکردن
bondholder
دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
titles
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
eponym
عنوان دهنده عنوان مشخص
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
acquisitions
مالکیت
acquisition
مالکیت
ownership
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
possession
مالکیت
right of ownership
حق مالکیت
propritorship
مالکیت
dominion
حق مالکیت
support
حق مالکیت
proprietorship
مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
dominium
مالکیت
ownership
مالکیت
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
dispossession
سلب مالکیت
asset ownership
مالکیت دارائی
collective ownership
مالکیت مشاع
villeinage
مالکیت رعیت
title of territory
مالکیت اقلیم
title deeds
سند مالکیت
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
individual ownership
مالکیت فردی
title deed
قباله مالکیت
title deed
سند مالکیت
title deed
اسناد مالکیت
document of title
سند مالکیت
slaveholding
مالکیت برده
documents of title
سند مالکیت
state enterprise
مالکیت دولتی
title
مستند مالکیت
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
special property
مالکیت خاص
titles
مستند مالکیت
alienation
انتقال مالکیت
ascription
تصدیق مالکیت
estate in common
مالکیت مشاع
collective ownership
مالکیت جمعی
expropriation
سلب مالکیت
state ownership
مالکیت دولتی
private property
مالکیت خصوصی
possessory title
سمت مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
qualified property
مالکیت محدود
praivate ownership
مالکیت خصوصی
accession
شرکت در مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
ownership and management
مالکیت و مدیریت
public ownership
مالکیت عمومی
personal ownership
مالکیت شخصی
private ownership
مالکیت خصوصی
property rights
حقوق مالکیت
reconversion
اعاده مالکیت
muniment of title
دلیل مالکیت
literary property
حق مالکیت ادبی
seisin
مالکیت اراضی
condominium
مالکیت مشترک
joint ownership
مالکیت اشتراکی
joint ownership
مالکیت مشاع
joint ownership
مالکیت مشترک
gen
حالت مالکیت
condominiums
مالکیت مشترک
confusion
مالکیت ما فی الذمه
possessory action
دعوی مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
public domain
مالکیت دولتی
root of title
منشاء مالکیت
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
repossess
مالکیت مجدد یافتن
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
replevin
دعوی اعاده مالکیت
expropriating
سلب مالکیت کردن از
expropriated
سلب مالکیت کردن از
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
expropriates
سلب مالکیت کردن از
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
expropriate
سلب مالکیت کردن از
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
share certificate
گواهی مالکیت سهام
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
master
صاحب
mastered
صاحب
owner
صاحب
ownerless
بی صاحب
masters
صاحب
owners
صاحب
lords
صاحب
lord
صاحب
padrone
صاحب
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
strays
جانور بی صاحب
masters
ارباب صاحب
sovereign
صاحب سیادت
landowner
صاحب ملک
inviolable
صاحب حرمت
clear-sighted
صاحب نظر
printers
صاحب چاپخانه
printer
صاحب چاپخانه
stockholders
صاحب سهم
stockholder
صاحب سهم
industrialist
صاحب صنعت
shareholders
صاحب سهم
shareholder
صاحب سهم
restaurateurs
صاحب رستوران
landowners
صاحب ملک
mastered
ارباب صاحب
master
ارباب صاحب
sovereigns
صاحب سیادت
landlady
زن صاحب ملک
licensee
صاحب جواز
licensees
صاحب جواز
industrialists
صاحب صنعت
landladies
زن صاحب ملک
restaurateur
صاحب رستوران
beneficent
صاحب کرم
permit holder
صاحب جواز
land lady
زن صاحب ملک
sharecropper
صاحب نسق
shipowner
صاحب کشتی
shop keeper
صاحب دکان
in the saddle
صاحب اختیار
in power
صاحب مقام
slaveholder
صاحب برده
stock holder
صاحب سهم
grantee
صاحب امتیاز
free ball
توپ بی صاحب
feudatory
صاحب تیول
feudary
صاحب تیول
landholder
صاحب ملک
lessor
صاحب ملک
licence owner
صاحب امتیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com