Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
bindery
صحاف خانه
bookbindery
صحاف خانه
Other Matches
boookbinder
صحاف
binders
صحاف
bookbinder
صحاف
binder
صحاف
bookmaker
صحاف ناشرکتاب
bookmakers
صحاف ناشرکتاب
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
houseless
بی خانه
i was under his roof
در خانه
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
tersellated
خانه خانه
checkered
خانه خانه
rooms
خانه
dwelling
خانه
cellular
خانه خانه
domicile
خانه
cell
خانه
houseroom
جا در خانه
domiciles
خانه
cells
خانه
room
خانه
pied-a-terre
خانه
furnace house
خانه
pigeon-holes
خانه
roommates
هم خانه
roommate
هم خانه
within doors
در خانه
honeycombs
خانه خانه
alveolate
خانه خانه
dwellings
خانه
honeycomb
خانه خانه
pigeon-hole
خانه
pigeon hole
خانه
pieds-a-terre
خانه
double-fronted
خانه دو در
shack
خانه
lodge
خانه
lodged
خانه
lodges
خانه
door-to-door
خانه به خانه
cloisonne
خانه خانه
cellulated
خانه خانه
door to door
خانه به خانه
shacks
خانه
housing
خانه ها
socket
خانه
homes
خانه
sockets
خانه
housed
خانه
house
خانه
materfamilias
زن خانه
lar
خانه
quarterage
خانه
lares
خانه
houses
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
home
خانه
boathouse
قایق خانه
pesthouse
خسته خانه
boathouses
قایق خانه
onstead
خانه با متعلقات
notbility
خانه داری
department
وزارت خانه
onstead
خانه رعیتی
pest house
خسته خانه
safe house
خانه امن
departments
وزارت خانه
active cell
خانه کاری
photographer's studio
عکاس خانه
alveolus
شش خانه حبابچه
brick yard
اجرپز خانه
poor house
مسکین خانه
poor house
گدا خانه
butler pantry
ابدار خانه
pinacotheca
نگار خانه
bawdy house
فاحشه خانه
bawdy house
جنده خانه
pigeonhole
خانه قفسه
baby house
عروسک خانه
vegetable soil
خانه باغی
bordel
فاحشه خانه
armory
اسلحه خانه
wanigan
خانه سیار
wash house
رختشوی خانه
tower house
خانه برجی
housework
کار خانه
houseboys
خانه شاگرد
houseboy
خانه شاگرد
mobile home
خانه متحرک
orphan asylum
یتیم خانه
opposite to the house
روبروی خانه
mobile homes
خانه متحرک
domestic
خانه دار
boy
خانه شاگرد
boys
خانه شاگرد
houseproud
خانه سرفراز
houseproud
دلخوش به خانه
farmhouses
خانه رعیتی
economical
خانه دار
panel house
جنده خانه
thrift
خانه داری
orphon a
یتیم خانه
houseroom
اتاق خانه
statehouse
خانه ملت
statehouses
خانه ملت
farm house
خانه رعیتی
farmhouse
خانه رعیتی
opposite the house
مقابل خانه
furniture
اثاث خانه
cottage
خانه روستایی
canteen
سفره خانه
canteens
سفره خانه
observatories
رصد خانه
observatory
رصد خانه
menage
خانه داری
builder
خانه ساز
builders
خانه ساز
homeowners
صاحب خانه
house arrest
بازداشت در خانه
schoolhouses
خانه مدیراموزشگاه
cottages
خانه روستایی
opposite the house
روبروی خانه
houseboat
خانه قایقی
houseboats
خانه قایقی
refineries
تصفیه خانه
refinery
تصفیه خانه
schoolhouse
خانه مدیراموزشگاه
homeowner
صاحب خانه
cabana
خانه کوچک
lupanar
جنده خانه
robe de chambre
لباس خانه
landlouper
خانه بدوش
landloper
خانه بدوش
house agent
دلال خانه
tea house
قهوه خانه
house to get
خانه اجارهای
house to let
خانه اجارهای
lake0dwelling
خانه دریاچهای
ranch house
خانه یک اشکوبه
teahouse
قهوه خانه
pumping ststion
تلمبه خانه
lupanar
فاحشه خانه
luft
خانه فرار
pumping station
تلمبه خانه
home born
خانه زاد
telephone station
تلفن خانه
homebred
خانه پرورده
teahouse
چای خانه
homemaker
خانه دار
house top
بام خانه
tannage
دباغ خانه
steading
خانه رعیتی
husbandman
سرپرست خانه
steading
خانه با متعلقات
insectary
حشره خانه
stay at home
خانه نشین
spinsterhood
خانه ماندگی
insectarium
حشره خانه
spense
ابدار خانه
i wrote home
برای خانه
hub or hub by
خانه دار
housewifery
خانه دار
housewifely
خانه دار
kibitka
خانه تاتار
house work
خانه داری
keep in
در خانه ماندن
tan yard
دباغ خانه
systems house
خانه سیستم ها
household art
فن اداره خانه
keep house
در خانه ماندن
summer house
خانه تابستانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com